Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English
Persian
multi stage
چند مرحلهای
multi stage
چند طبقه
Search result with all words
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
multi stage amplifier
امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
multi stage press
پرس چند طبقه
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
Other Matches
multi
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi-
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi-
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multi valued
چند ارز
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi way machine
دستگاه چند راهه
multi way switch
کلید چند راهه
multi user
چند کاربری
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi address
با چند نشانی
multi purpose
چند منظوره
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi ply
چند لا
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi way switch
کلید تبدیل
multi mate
مالتی میت
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi-millionaires
بسیار ثروتمند
multi-millionaires
بسیار پولدار
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi-millionaire
بسیار ثروتمند
multi-millionaire
بسیار پولدار
multi meter
سنجه چند کاره
multi-coloured
چندرنگه
multi contact
چند قطبی
multi-storey
چندطبقه
multi tasking
اجرای چندین کار
multi level
چند سطحی
multi pass
چند گذری
multi channel
چند کاناله
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
multi jet blowpipe
بوری چند شعله
multi line spectrum
طیف چند خطی
multi chamber klin
کوره چند محفظهای
multi prupose project
طرح چند منظوره
multi part stationery
کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi purpose machine
ماشین چند کاره
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
multi layer coil
سیم پیچی چند لایه
multi circuit switch
کلید سری
multi color recorder
نگارنده چند رنگ
multi conductor cable
کابل افشان
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi blade grap
قلاب چند تیغه
multi conductor cable
کابل چند رشتهای
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi electrode valve
لامپ چند قطبی
multi flame burner
اجاق چند شعله
multi grid tube
لامپ چند شبکه
multi rate meter
کنتور با چند نرخ مختلف
multi scan monitor
مشابه 6632
multi span bridge
پل چند دهانه
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi-ply plywood
تختهچندخط
multi variate analysis
تحلیل چند متغیره
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi-purpose ladder
نردبانچندمنظوره
multi strand machine
دستگاه چند رشتهای
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi bus system
معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi-chain necklaces
گردن بند چند زنجیره
multi speed motor
موتور چند سرعتی
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
multi segment magnetron
ماگنترون با اند چند تیغهای
multi-ply yarn
نخ چند لا
multi-storey car park
پارکینگ چند طبقه
multi-storey car park
پارکینگ طبقاتی
multi span deap beam
تیر تیغه چند دهانه
multi spindle drilling machine
ماشین مته با چند هرزگرد
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
perveance of a multi electrode valve(tub
پروه انس لامپ چند قطبی
multi section type rotary switch
سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
behind the stage
<adj.>
<adv.>
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
behind the stage
<adj.>
<adv.>
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
second stage
مرحلهدوم
third stage
مرحلهسوم
first stage
مرحلهاول
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to go on the stage
اکترشدن
to go on the stage
بازیگرشدن
not stage
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
to go on stage
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
stage
چوب بست
stage
مراحل مختلف یک موشک
stage
اشکوب
stage
نیمکت اویزان
stage
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage
درجه مرحله
stage
اسکان دادن
stage
صحنه نمایش
stage
مرحله
stage
مرحله دار شدن اشکوب
stage
در صحنه فاهرشدن
stage
پایه وهله
stage
منزل
stage
صحنه
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
پرده گاه مرحله
stage
مقام
stage
طبقه
stage
سکو
stage whisper
نجوای روی صحنه
stage whispers
نجوای روی صحنه
stage-struck
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck
شیفتهی بازیگری
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
mechanical stage
پایهمکانیکی
stage doors
در عقب صحنه
stage door
در عقب صحنه
two stage experiment
ازمایش دو مرحلهای
to put on the stage
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
turbine stage
طبقه توربین
two stage sampling
نمونه گیری دو مرحلهای
stage manager
کارگردان نمایش
stage managers
مدیر نمایش
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
stage managers
کارگردان نمایش
speed stage
مرحله سرعت
stage-manages
اداره کردن
stage-managing
کارگردانی کردن
To appear on the scene (stage).
روی صحنه ظاهر شدن
stage clip
سطحنمایش
stage curtain
پردهنمایش
stage-managing
اداره کردن
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
stage manager
مدیر نمایش
stage-managed
کارگردانی کردن
stage-managed
اداره کردن
stage-manage
کارگردانی کردن
regulator first stage
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
speed stage
سطح سرعت
landing stage
حملباقایق
At that point
[stage]
, ...
وقتی که موقعش رسید...
stage manage
اداره کردن
stage manage
کارگردانی کردن
stage-manage
اداره کردن
stage-manages
کارگردانی کردن
main stage
عرشه اصلی
developmental stage
مرحله تکوینی
converter stage
طبقه مبدل
killer stage
صافی رنگ
buffer stage
مرحله میانگیر
anal stage
مرحله مقعدی
stage fright
صحنه هراسی
stage fright
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
modulator stage
طبقه مدولاسیون
oedipal stage
مرحله ادیپی
developmental stage
مرحله پیشرفت
differential stage
مرحله تفاضلی
energy stage
لایه انرژی
main stage
طبقه اصلی
macro stage
مرحله کلان
larval stage
مرحله کرمی
input stage
طبقه ورودی
initial stage
طبقه نخستین
impluse stage
طبقه فشار مستقیم
mixer stage
طبقه مخلوط کننده
flood stage
تراز بحرانی طغیان
first audio stage
مرحله صوتی نخست
oral stage
مرحله دهانی
output stage
مرحله خروجی
stage fever
کرم بازیگری یا اکتری
stage payments
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
input stage
طبقه اولیه
stage director
مدیر نمایش
stage direction
کاگردانی
stage direction
مدیریت
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage coach
دلیجان
single stage
یک طبقه
termination stage
مرحله پایانی
stage set
تعویض سن
phallic stage
مرحله التی
single stage
یک طبقهای
stage craft
فن درست کردن نمایش
this play does not stage well
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
two stage least squares method
روش حداقل مربعات دومرحلهای
low power stage
طبقه کم قدرت
two stage least squares method
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
high pressure stage
طبقه فشار قوی
frequency divider stage
طبقه مقسم فرکانس
power amplifier stage
مرحله فزون ساز توان
push pull stage
طبقه پوش- پول
anal expulsive stage
مرحله مقعدی دفعی
anal retentive stage
مرحله مقعدی ضبطی
To stage political demonstrations.
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
It was stage –managed . It was trumped up.
صحنه سازی بود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com