Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
Other Matches
two stage experiment
ازمایش دو مرحلهای
multi stage
چند مرحلهای
multi stage
چند طبقه
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi stage press
پرس چند طبقه
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage amplifier
امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
experiment
عمل
experiment
تجربه کردن ازمایش کردن
experiment
تدبیر
experiment
امتحان عمل
experiment
تجربه
experiment
ازمایش
experiment
پژوهش
crucial experiment
ازمایش تعیین کننده
scientific experiment
تجربه علمی
blank experiment
ازمایش مچ گیری
to abort an experiment
آزمایشی را ناتمام قطع کردن
joule thomson experiment
ازمایش ژول- تامپسون
oil drop experiment
آزمایش قطره روغن
[فیزیک]
millikan oil drop experiment
ازمایش قطره روغن میلیکان
multi
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi-
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi mate
مالتی میت
multi valued
چند ارز
multi channel
چند کاناله
multi meter
سنجه چند کاره
multi contact
چند قطبی
multi level
چند سطحی
multi purpose
چند منظوره
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi ply
چند لا
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi pass
چند گذری
multi-storey
چندطبقه
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multi address
با چند نشانی
multi-coloured
چندرنگه
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi way switch
کلید چند راهه
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi way switch
کلید تبدیل
multi tasking
اجرای چندین کار
multi way machine
دستگاه چند راهه
multi-millionaire
بسیار ثروتمند
multi-millionaires
بسیار پولدار
multi-millionaires
بسیار ثروتمند
multi user
چند کاربری
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi-millionaire
بسیار پولدار
multi line spectrum
طیف چند خطی
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
multi conductor cable
کابل افشان
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi layer coil
سیم پیچی چند لایه
multi jet blowpipe
بوری چند شعله
multi flame burner
اجاق چند شعله
multi electrode valve
لامپ چند قطبی
multi grid tube
لامپ چند شبکه
multi part stationery
کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
multi variate analysis
تحلیل چند متغیره
multi bus system
معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi-ply plywood
تختهچندخط
multi-purpose ladder
نردبانچندمنظوره
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
multi-chain necklaces
گردن بند چند زنجیره
multi strand machine
دستگاه چند رشتهای
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi prupose project
طرح چند منظوره
multi purpose machine
ماشین چند کاره
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi rate meter
کنتور با چند نرخ مختلف
multi scan monitor
مشابه 6632
multi segment magnetron
ماگنترون با اند چند تیغهای
multi span bridge
پل چند دهانه
multi speed motor
موتور چند سرعتی
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi-ply yarn
نخ چند لا
multi conductor cable
کابل چند رشتهای
multi color recorder
نگارنده چند رنگ
multi circuit switch
کلید سری
multi chamber klin
کوره چند محفظهای
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi blade grap
قلاب چند تیغه
multi span deap beam
تیر تیغه چند دهانه
multi spindle drilling machine
ماشین مته با چند هرزگرد
multi-storey car park
پارکینگ طبقاتی
multi-storey car park
پارکینگ چند طبقه
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
perveance of a multi electrode valve(tub
پروه انس لامپ چند قطبی
multi section type rotary switch
سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
stage
طبقه
stage
در صحنه فاهرشدن
stage
مرحله دار شدن اشکوب
stage
مرحله
stage
چوب بست
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
مراحل مختلف یک موشک
stage
اسکان دادن
stage
منزل
stage
سکو
stage
درجه مرحله
not stage
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
stage
پایه وهله
to go on stage
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
behind the stage
<adj.>
<adv.>
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
behind the stage
<adj.>
<adv.>
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
third stage
مرحلهسوم
second stage
مرحلهدوم
first stage
مرحلهاول
stage
پرده گاه مرحله
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
stage
صحنه
to go on the stage
اکترشدن
to go on the stage
بازیگرشدن
stage
صحنه نمایش
stage
اشکوب
stage
مقام
stage
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage
نیمکت اویزان
impluse stage
طبقه فشار مستقیم
stage clip
سطحنمایش
stage curtain
پردهنمایش
initial stage
طبقه نخستین
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage
حملباقایق
stage-managed
کارگردانی کردن
stage-managed
اداره کردن
To appear on the scene (stage).
روی صحنه ظاهر شدن
regulator first stage
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage-manages
اداره کردن
stage-managing
اداره کردن
stage door
در عقب صحنه
stage doors
در عقب صحنه
stage whisper
نجوای روی صحنه
stage whispers
نجوای روی صحنه
stage-struck
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck
شیفتهی بازیگری
mechanical stage
پایهمکانیکی
stage-manages
کارگردانی کردن
stage manager
مدیر نمایش
stage-manage
کارگردانی کردن
input stage
طبقه ورودی
stage managers
مدیر نمایش
stage manager
کارگردان نمایش
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
macro stage
مرحله کلان
main stage
طبقه اصلی
main stage
عرشه اصلی
mixer stage
طبقه مخلوط کننده
speed stage
مرحله سرعت
input stage
طبقه اولیه
stage-manage
اداره کردن
stage manage
کارگردانی کردن
larval stage
مرحله کرمی
stage manage
اداره کردن
At that point
[stage]
, ...
وقتی که موقعش رسید...
stage managers
کارگردان نمایش
speed stage
سطح سرعت
modulator stage
طبقه مدولاسیون
stage-managing
کارگردانی کردن
stage director
مدیر نمایش
developmental stage
مرحله پیشرفت
single stage
یک طبقه
stage direction
کاگردانی
stage direction
مدیریت
stage craft
فن درست کردن نمایش
anal stage
مرحله مقعدی
stage coach
دلیجان
buffer stage
مرحله میانگیر
single stage
یک طبقهای
developmental stage
مرحله تکوینی
killer stage
صافی رنگ
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
oedipal stage
مرحله ادیپی
oral stage
مرحله دهانی
output stage
مرحله خروجی
converter stage
طبقه مبدل
stage fever
کرم بازیگری یا اکتری
stage payments
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
flood stage
تراز بحرانی طغیان
two stage sampling
نمونه گیری دو مرحلهای
stage fright
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage fright
صحنه هراسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com