English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (2 milliseconds)
English Persian
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
pancake roll گوشتو...درستمیشود
Other Matches
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake نان شیرین و پهن
pancake نان ساجی
sweet pancake زلوبیا
sweet pancake زو لوبیا
Pancake Day سهشنبهایخاصکهدرآنروزمردم ازقدیمنوعیشیرینیمخصوصمیخوردند
pancake pan ماهیتابهنانشیرین
as flat as a pancake <idiom> مثل کف دست [صاف]
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll نورد کردن
roll out سر خوردن هواپیما
to roll by اسان رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
to roll on غلتیدن
roll طاقه
roll فهرست
roll around <idiom> برگشتن
to roll on صاف کردن
roll in در حافظه پهن کردن
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll out از حافظه جمع کردن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll up جمع کردن
roll up اندوختن
roll up چرخیدن
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up رویهم جمع شدن
roll up انباشتن
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll چیز پیچیده
roll طومار
roll لوله
roll تردادن
roll تراندن
roll غلت خوردن گشتن
roll بدوران انداختن
roll گردکردن
roll غلتک زدن
roll فهرست پیچیدن
roll غل دادن
roll غلتاندن غلت دادن
roll نورد
roll توپ
roll غلتک
roll صورت
roll ثبت
roll تلاطم داشتن
roll غلتیدن
roll غلطیدن
roll غلطیدن ناو
roll انحراف به چپ یا راست
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ناوش
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll چرخش توپ والیبال
roll چرخش گردش
roll غلتش ناو
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
edge-roll ابزار سه ربع گرد
angle-roll ابزار گرد
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
roll over credit اعتبار گردان
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
roll paper کاغذ لولهای
roll pass کالیبر نورد
roll stand مقام نورد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll pass رخده نورد
roll kitchen اشپزخانه متحرک
roll of thunder غرش رعد
hip-roll تیر چوبی نبش
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
drum roll تندزنی
crushing roll غلتکسنگشکن
roll film فیلملولهای
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
spring roll مربوطبهغذایچینی
toilet roll دستمالتوالت
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
drum roll ضربات مداوم
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
sheet roll نورد ورق
straightening roll غلطک مستقیم کنی
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
the roll of a ship غلت کشتی
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll-calls حاضر و غایب کردن
call the roll حضور و غیاب کردن
call the roll حاضر و غایب کردن
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll نورد سخت کننده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
breaking down roll نورد شکست
roughing roll پیش نورد
break down roll پیش نورد
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour لیست افتخار
rock'n'roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
roll-call حاضر و غایب کردن
back up roll غلطک پشت بند
backing roll غلطک پشت بند
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
idle roll غلطک کور
pay roll لیست حقوق
pilger roll غلطک زائر
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll call نامیدن افراد
roll axis محور غلطش
roll back عقب کشیدن
roll call حضور و غیاب
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
pick and roll ایجاد سد و چرخش
period of roll زمان تناوب چرخش
period of roll دوره تناوب
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
roll housing پایه دستگاه نورد
roll call حضور و غیاب سازمانی
pay roll لیست پرداخت حقوق
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll call شیپورجمع
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
intermediate roll stand مقام نورد میانی
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
arm roll and grapevine بغل رومی
center disc roll نورد دیسکی
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
center disc roll غلطک دیسکی
roll piercing process فرایند نوردمایل
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
roll piercing process روش نورد مایل
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
to roll up the enemy line حمله جناحی
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
arm roll and outside leg trip فن ارنج
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
leg lift and side roll کنده سرانبون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com