English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English Persian
piece worker مقاطعه کار
piece worker پیمانکار
piece worker مقاطعه چی
Search result with all words
jobber [piece worker] مقاطعه کار
piece-worker مقاطعه کار
jobber [piece worker] پیمانکار
piece-worker پیمانکار
jobber [piece worker] مقاطعه چی
piece-worker مقاطعه چی
Other Matches
co worker همکار
co worker همقطار
wonder worker ادم خارق العاده و صاحب کرامت
wonder worker کسیکه معجزه میکند
worker ایجاد کننده
worker عمله
worker کارگر
worker ازکار در امده
aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
metal worker فلزکار
metal worker حلبی ساز
unskilled worker کارگر غیر ماهر
unskilled worker عمله فعله کسی که صرفا" ازنیروی بدنیش و نه مهارتش در انجام کار استفاده میکند
brain worker کارگر مغزی
hired worker اجیر
unskilled worker کارگر ساده
migrant worker کارگر مهاجر
field worker پژوهشگر میدانی
aid worker دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
brain worker کارگر ذهنی روشنفکر
social worker همزی پایمرد
unskilled worker کارگر غیرمتخصص
seasonal worker کارگر فصلی
he is a terrible worker معرکه میکند درکارکردن معرکه است در........
social worker مددکار اجتماعی
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
social worker کارگزار اجتماعی
skilled worker کارگر ماهر
steel worker پولادگر
dock worker رجوع شود به longshoreman
unskilled worker کارگر غیر متخصص
semi skilled worker کارگر نیمه ماهر
sheet metal worker حلبی ساز
building trade worker تعمیرکار ساختمان
development aid worker دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
white collar worker کارمندان یقه سفید
three piece درست شده از سه قسمت
three piece سه پارچه
three piece سه تکه
to piece together بهم پیوستن
piece of eight دلاراسپانیولی
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
one-piece لباسیکسره
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
to piece out دراز
to piece out کردن
to piece out تیکه تیکه درست کردن
piece جورشدن
piece اسلحه گرم
piece قبضه توپ یا تفنگ
piece قبضه سلاح
by the piece ازروی کار کرد
piece نمایشنامه قسمت بخش
piece پاره
piece قسمت
piece مهره شطرنج
piece سوار
piece طغرا
piece جزء
piece طغری
piece کمی
piece قدری
by the piece بطورمقاطعه
piece تکه
piece قطعه
piece دانه
piece مهره پارچه
piece فقره
piece عدد
piece سکه نمونه
piece یک تکه کردن
piece وصله کردن
piece قطعه ادبی یاموسیقی
piece ترکیب کردن
museum piece تکه موزه
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
museum piece قدیمی غیرعادی
toe-piece قسمتجلویی
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
end-piece قطعهیانتهایی
piece of cake <idiom> آسان
corbel piece قسمتپیشآمده
one-piece suit لباسیکسره
crotch piece فاق
one-piece coverall پوششیکتکه
end piece انتهایدم
middle piece قطعهمیانی
toe piece مهرهرویپنجه
speak one's piece <idiom> فکر کسی را خواندن
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
corbel-piece بالشتک
chimney-piece آذین شومینه
ashlar-piece سنگ بنا
altar-piece پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
a piece of advice یک راهنمایی
abutment-piece تیر کف
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
[piece of ] advice مشورت
[piece of ] advice آگاهی
[piece of ] advice نصیحت
[piece of ] advice پند
[piece of ] advice اندرز
a piece of information یک تکه اطلاع
piece-workers مقاطعه کار ها
wreckage piece تکه اتلاف
piece of writing مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
time-piece زمان
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
piece workers مقاطعه کار ها
piece-workers پیمانکار ها
piece workers پیمانکار ها
piece-workers مقاطعه چی ها
piece workers مقاطعه چی ها
time-piece ساعت
piece dye بطوریکپارچه رنگ کردن
head piece کلاه
he gave me a piece of a مشورای بمن داد
he gave me a piece of a پندی بمن داد
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece تفنگ ساچمه زنی
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
flower piece گل کاری
flower piece ارایش گل
head piece سرصفحه
head piece ارایش
head piece هوش
night piece دورنمای شب
mantel piece گچبری دور بخاری
light piece سوار سبک شطرنج
knee piece زانو بند
kiching piece میخ چوبی بزرگ
heavy piece سوار سنگین شطرنج
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
head piece قسمت بالا
head piece ادراک ادم باهوش
flower piece تصویرگل
fitting piece تکه اتصالی
fitting piece بست
base piece پایه پایه استقرار
base piece کف
base piece قنداق
base piece قبضه مبنا
base piece توپ مبنا
base piece توپ اصلی
artillery piece جنگ افزارتوپخانه
artillery piece قبضه توپخانه
adaptor piece حلقه اتصال
base piece مقر
battle piece تصویرجنگ
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
field piece توپ صحرائی
facr piece قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
eye piece عدسی سر دوربین
cross piece تیر عرضی
contact piece کنتاکت
contact piece پلاتین
chimney piece ارایش روی بخاری
chimney piece پیش بخاری
center piece میانه
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
piece de resistance امر مهم
tail piece سیم گر
to pick to piece پاره پاره کردن
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
to piece a garment تیکه سر جامهای دادن
ridge piece کش بالای شیروانی
sea piece نقاشی منظره دریا
to piece a garment جامهای را با تیکه بزرگترکردن
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
reference piece توپ مبنا
swivel piece مدور دو راه
swivel piece مدور لنگر
tail piece زه گیر ارایش ته فصل
test piece نمونه ازمایش
test piece نمونه ازمایشی
test piece توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
pole piece قطبک
piece de resistance فقره برجسته
piece de resistance کارپر اهمیت
piece de resistance خوراک اصلی
piece deresistance بخش عمده خوراک
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
piece part قطعه یک پارچه
piece part قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
piece work کار قطعهای
pinned piece اچمز
small piece of brick کلوک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com