Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
post paid
که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
Other Matches
well paid
دارای حقوق کافی
paid
پرداخت شده
i paid him out well
خوب تلافی بسرش دراوردم
i paid him out well
خوب از جلوش درامدم
paid-up
فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
the work was well paid
مزدخوبی برای این کارداده شده
She paid for it with her life .
بقیمت جانش تمام شد
the work was well paid
پول خوبی
freight paid to
هزینه حمل پرداخت شده
carriage paid to
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
You have paid too much for your car .
اتوموبیلت را گران خریدی
duty paid
گمرک پرداخته
duty paid
گمرک شده
duties paid
حقوق گمرکی پرداخت شده
carriage paid to ...
با هزینه حمل تا ...
well paid employees
کارمندانی که حقوق خوب
capital paid in
ذخیره سرمایه
capital paid in
سرمایه پرداخت شده
low-paid
کارگرانبادستمزدپائین
fully paid
که حقوق خودراتمام میگیرد
reply paid
جواب قبول
well paid employees
میگیرند
i paid his d. wages
مزد او را انچه لازم بود دادم
pre paid
از قبل پرداخت شده
i paid dearly for it
بسیار گران برایم تمام شد
paid in capital
سرمایه پرداخت شده
i paid dear for it
برای من گران تمام شد
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
paid up capital
سرمایه پرداخت شده
pre paid
پیش پرداخت
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
carriage freight paid to ...
با هزینه حمل تا ...
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
He gets paid wering different hats .
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid him back. in his own coin.
حقش را کف دستش گذاشتم
I paid dearly for this mistake .
این اشتباه برایم گران تمام شد
freight and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
He swore to having paid for the goods .
قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
carriage and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
delivered duty paid
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
marriage portion ordinary paid
مهرالمثل
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it.
چوبش راخورده ام
reply paid /RP/
[reply prepaid]
جواب قبول
post-
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post-
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post-
ستون
post-
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post-
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
Would you post this for me, please?
ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟
post-
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
post
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
out post
نگهبانی
out post
نگهبان
last post
شیپورعزا
last post
شیپور خاموشی
the post has come
پست امد
the post has come
پست رسید
first post
شیپور خبر شبانه
to post up
تکمیل کردن
to post up
مطلع کردن کامل دادن به
ex post
به اعتبار گذشته
ex post
بوقوع پیوسته
ex post
عملی
ex post
واقعی
the post has come
پست وارد شد
out post
پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
post-
ارسال سریع پست کردن
post
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
post
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post
ستون
post
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post
پست کردن
post
دیرک ستون
post
تیر
post
تیرعمودی
post
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post-
عجله
post-
صندوق پست تعجیل
post-
سیستم پستی پستخانه
post-
بسته پستی
post
پست
post-
مجموعه پستی
post-
نامه رسان پستچی
post-
چاپار
post-
پست
post
جرز
post
چوب تقویت
post
پادگان قرارگاه
post
پایگاه
post
بدیوار زدن
post
اگهی کردن اعلان کردن
post
ارسال سریع پست کردن
post
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post
شغل
post
مقام مسئولیت
post
محل ماموریت موضع
post
گماردن نگهبان قرار دادن
post
عجله
post
مربوط به پست
post
پاسگاه
post
چاپار
post
نامه رسان پستچی
post
مجموعه پستی
post
بسته پستی
post
سیستم پستی پستخانه
post
صندوق پست تعجیل
post
پست نظامی
post-
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post-
پست نظامی
post-
گماردن نگهبان قرار دادن
post-
مقام مسئولیت
post-
شغل
post-
اگهی کردن اعلان کردن
post-
بدیوار زدن
post-
مربوط به پست
post-
تیرعمودی
post-
جرز
post-
پایگاه
post-
پادگان قرارگاه
post-
چوب تقویت
post-
محل ماموریت موضع
post-
دیرک ستون
post-
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post-
پاسگاه
post-
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post-
تیر
post-
پست کردن
post strike
بعد از تک هوایی
post tensioning
پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
post haste
با شتاب فراوان
post indexing
شاخص گذاری بعدی
post restante
پست رستانت
post indexing
فهرست سازی بعدی
post strike
بعد از اجرای تک
post hostilities
بعداز خاتمه مخاصمات
post haste
بسرعت شتاب فراوان
post hoc
پس از این
post glacial
تازه
post glacial
وابسته بزمانهای پس ازدوره یخ
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
post horse
اسب چاپاری
post road
جاده پستی
post hostilities
بعد از خاتمه درگیریها
post road
جاده چاپارخانه دار
post restante
پست رستان
post race
مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
post meridiem
بعداز فهر
post meridiem
پس از نصف النهار
post mortem
پس از واقع
post mortem
پس از مرگ
post mortem
پس از واقعه
post multiplication
پس ضرب
post nuptial
بعد از ازدواج
post order
حواله پستی
post obit
قابل اجرا پس از مرگ
post obit
بعد ازفوت
post oral
پشت دهنی
post meridian
بعد از فهر
post matter
محمولات پستی
post matter
چیزهای پستی
post property
اموال پادگان
post property
اموال پادگانی
post processor
پس پردارنده
post processor
پس پرداز
post processing
پس پردازش
post processing
پس پردازی
post of duty
پاسگاه
post juvenal
بعد از جوانی
post position
محل اسب در شروع
post parade
رژه اسبها تا محل شروع
sentry post
پاسگاه
king-post
شاه تیر
newel post
تیرعمودیپایهنرده
finishing post
پستانتهایی
distance post
قرارگاهمحلمسابقه
centre post
قسمتبدونآرایش
post-war
پس از جنگ
post-industrial
فراصنعتی
post-industrial
پسصنعتی
post-boxes
صندوق پست
post-box
صندوق پست
winning post
تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
winning post
تیر مقصد
whipping post
تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
post binder
پوشهپوستی
post lantern
فانوسخیابان
hanging-post
[تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
hammer-post
تیر عمودی
door-post
[تیر عمودی در]
crown-post
تیرک عمودی
corner-post
[پایه ایستاده در سنگ نبش]
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
post knotting
پشت زنی
[تعویض گره ها بعد از اتمام فرش]
[گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
staging post
محلآمادهسازی
border post
ساختمانمرزبانی
ring post
لبهزمینبوکس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com