English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
Other Matches
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize جایزه
prize انعام
prize غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prize ممتاز
prize انعام جایزه
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
prize man جایزه بر
nobel prize جایزه نوبل
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
Nobel Prize جایزه نوبل
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
prize fighting زد و خورد
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
prize poem شعری که جایزه برده است
to prize a ship کشتی رادردریابه غنیمت بردن
consolation prize جایزهی دلگرمی
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
prize-fighter بوکسور مشتزن
prize-giving مراسماعطایجایزه
booby prize جایزه تسلی بخش
prize ring محل مسابقه مشت زنی
prize ring گود مسابقه
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court of a محکمه استیناف
court زمین ورزشهای محوطهای
court محکمه
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
the court above محکمه بالاتر
right court زمین سرویس سمت راست
court عشق بازی کردن
out of court داد باخته
out of court محکوم علیه
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
court دادگاه افهار عشق
court دادگاه
court بارگاه
court حیاط
court دربار
court خواستگاری
supreme court دیوان تمیز
supreme court دیوان عالی کشور
superior court دادگاه تمیز
superior court دادگاه عالی
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
squash court زمین بازی اسکواش
tennis court زمین تنیس
tennis court 07/32 در59/01 متر
peace court صلحیه
the superme court دیوانعالی کشور
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
to pay court عرض بندی کردن
peace court دادگاه بخش
playing court زمین بازی
service court محل فرود سرویس اسکواش
service court محل فرود سرویس
president of the court رئیس دادگاه
police court دادگاه خلاف
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
probate court دادگاه وصایا و ارث
provost court دادگاه پادگانی
police court محکمه خلاف
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
police court کلانتری
probate court محکمه امور حسبی
rear court انتهای زمین
religious court محکمه شرع
police court ضابطین شهربانی
summary court دادگاه بدوی
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
base-court حیات بیرونی
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court division بخش دادگاه
court division دادگاه
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
kangaroo court دادگاه پوشالی
court shoes رجوع شود به pump
court shoe رجوع شود به pump
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
centre court حیاطمیانی
law court دادگاه قضایی
to put out of court از دستور خارج کردن
out door court زمین هوای ازاد
criminal court راز و نیاز کردن
court of grievances دادگاه مظالم
court of first instance دادگاه بدوی
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court of justice دادگاه
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
criminal court عشق بازی کردن
criminal court محکمه جنائی
court yard حیاط
court tennis تنیس داخل سالن
court session جلسه دادگاه
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استان
court of inquiry بازپرسی
court of inquiry دادگاه تفتیش
court of inquiry کمیسیون تحقیق
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court دادگاه اطفال
court of appeal دادگاه پژوهش
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
assize court محاکم سیار جنایی
court card بی بی
court card صورت :شاه
country court دادگاه بخش
contempt og court اهانت به دادگاه
commercial court دادگاههای صنفی
clerk of the court کاتب
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
master of the court مدیر دفتر دادگاه
change court تعویض زمین
base court حیاط بیرونی یاعقبی
assize court دادگاه جنایی
juvenile court دادگاه نوجوانان
judicial court محاکم عدلیه
mid court وسط زمین
high court of دیوانعالی کشور
high court of دیوانعالی تمیز
half court قسمت سرویس زمین تنیس
judicial court دادگاههای دادگستری
half court زمین سرویس
military court دادگاه نظامی
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
international court دادگاه بین المللی
martial court دادگاه نظامی
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
kangoroo court دادگاه محلی
left court زمین سرویس سمت چپ
odd court زمین سرویس سمت چپ
lower court محکمه تالی
magistrates court دادگاه جنحه
motor court متل
municipal court دادگاه شهرداری
district court صلحیه
open court محکمه عمومی
district court دادگاه بخش
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court محمکه انتظامی
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court دادگاه جنایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com