Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
punch card
برگ منگنه
punch card
کارت منگنه
Search result with all words
card punch
کارت منگنه کن
card punch
دستگاه کارت منگنه
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
punch card machine
ماشین کارت منگنه
Other Matches
punch
استامپ
punch
ضربت مشت قوت
punch
مشت
punch
کوتاه قطور
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punch
سوراخ ایجاد کردن
punch
بخشی از نوار کاغذی که حاوی سوراخهایی برای نمایش داده است
punch
مشت زدن بر
punch
پانچ
punch
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punch
ضربه با مشت
punch
توپ را با مشت زدن
punch
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch
مهر کردن سوراخ
punch
سوراخ کردن
punch
پهلوان کچل
punch
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
zero punch
سوراخ صفر
punch-up
کتک کاری
punch-up
بزن بزن
punch
مهر
punch
منگنه
punch-up
زد و خورد
punch
منگنه کردن سوراخ کردن
x punch
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
punch
سوراخ کن
y punch
سوراخ کارت ستونی .
punch ball
گلابی تمرین بوکس
punch hole
گودالسوراخ
kindey punch
ضربه خطا به پشت
printing punch
منگنه کن با قابلیت چاپ
He has a strong punch.
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
To punch . To box .
مشت زدن
punch and pattern
سوراخوحککردن
lever punch
منگنه اهرمی
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
punch-ups
زد و خورد
punch-ups
بزن بزن
punch-ups
کتک کاری
punch-drunk
گیجی
punch-drunk
سر بههوایی
punch-drunk
مشت مستی
milk punch
مشروبات مخلوط با شیر وقند
punch the ball
مشت کردن دروازه بان
punch plier
انبر منگنه کاری
twelve punch
منگنه سطر دوازدهم
twelve punch
سوراخ سطر دوازدهم
control punch
منگنه کنترلی
control punch
پانچ کنترلی
ticket punch
بلیت سوراخ کن
tape punch
نوار منگنه کن
sunday punch
کاراترین ضربه در بوکس
digit punch
منگنه رقمی
double punch
منگنه مضاعف
draw punch
منگنه کششی
eleven punch
سوراخ ردیف یازدهم
gang punch
منگنه دسته جمعی
wad punch
سنبه
to punch a hole in
سوراخ کردن
punch position
موضع منگنه
punch position
محل منگنه
punch press
پرس منگنه
punch room
اطاق منگنه زنی
reproducting punch
منگنه تجدیدشده
zone punch
سوراخ دسته بندی
pull a punch
در موقع ضربه دست را کشیدن
hollow punch
سمبه منگنه
center punch
سنبه نشان
center punch
مرکز سوراخ
center punch
مرکز منگنه
chadless punch
منگنه بی خرده کاغذ
gang punch
منگنه گروهی
reproducting punch
منگنه تولید شده
multiple punch
منگنه چندگانه
You beat me to the punch.
تو از من سریعتر بودی.
punch-line
جمله اساسی واصلی
punch-lines
لب مطلب
punch line
جمله اساسی واصلی
punch-lines
جمله اساسی واصلی
as ptoud as punch
بسیار متکبر و از خود راضی
punch line
لب مطلب
paper punch
کاغذسوراخکن
numeric punch
منگنه عددی
punch-line
لب مطلب
calculating punch
پانچ محاسباتی
Punch and Judy show
نمایش خیمه شب بازی
Punch and Judy shows
نمایش خیمه شب بازی
punch paper tape
نوار کاغذی منگنه
paper tape punch
منگنه کن نوار کاغذی
paper tape punch
منگنه نوار کاغذی
to punch in
[American E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to punch out
[American E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
beat someone to the punch (draw)
<idiom>
قبل از هرکسی کاری را انجام دادن
oval faced chaser punch
قلم خوشه
card
پنبه زنی
card
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card
یک کارت پانچ
card
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card
مقوا
card
کارت تبریک کارت عضویت
card
کارت ویزیت بلیط
card
کارت
card
ورق بازی گنجفه
card
ورق بازی کردن
card
ورق
card
ماشین پرداخت پارچه
card
برگه
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card
کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card
ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card
مین فلز برای تختههای مدار
card
برگ
card
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
ID card
شناسنامه
ID card
کارت شناسایی
greetings card
کارتتبریک
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card
بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card
بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
red card
علامت اخراج اخراج بازیگر
punched card
کارت منگنه
card stacker
مخزن کارت
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
post card
کارت پستال
punched card
کارت منگنه شده
playind card
ورق گنجفه
race card
برنامه اسب دوانی
red card
کارت قرمز
range card
کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
range card
کارت برد
summary card
کارت خلاصه
punched card
کارت پانچ شده
ram card
RAکارت
punched card
کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
vaccination card
دفترچه واکسیناسیون
cheque card
کارتشناساییمخصوصدریافتچک
cash card
کارتمخصوصگرفتنپول
card vote
کنارهگیریبهنفعکسی
boarding card
کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
high card
کارتبالا
card support
حافظورق
green card
کارت سبز
card-indexes
رجوع شود به file card
card-index
رجوع شود به file card
index card
کارتشاخص - کارت Index
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
card-cut
[برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
trump card
<idiom>
استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
card up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا نگهداشتن
He is a loose card .
خیلی ول است
card-carrying
واقعی
card-carrying
دو آتشه
card-carrying
عضو رسمی
trailer card
کارت پشت بند
to play one's card well
از فرصت خود استفاده کامل کردن
to palm a card
برگی را در دست غیباندن
time card
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
tape to card
از نوار به کارت
stub card
ته کارت
storm card
طوفان نمای دریایی
smart card
کارت هوشمند
safety card
کارت تامین اتشبار
visiting card
کارت ویزیت
visiting card
کارت اسم درفرانسه
card-carrying
دارای کارت عضویت
card sharps
برگزن
card sharps
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp
برگزن
card sharp
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
yello card
اخطار
yello card
کارت زرد
we left a card on him
کارتی در خانه اش گذاشتیم
visting card
کارت ویزیت
safety card
کارت تامین جنگ افزار
card verification
بازبینی کارت
card jam
گیر کردن کارت
card image
تصویر کارت
card hopper
قسمت جهنده کارت
card hopper
ناودان کارت
card guide
راهنمای کارت
card format
قالب کارت
card file
پرونده کارتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com