Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
English
Persian
term symbol
نشانه جمله طیفی
Other Matches
Short – term ( long – term ) projects .
طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
symbol
علامت نمون
symbol
نشان
symbol
رمز اشاره شاخص
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
symbol
علامت
symbol
نماد
symbol
اشاره
symbol
رمز
symbol
نشانه
symbol
بصورت سمبل دراوردن
symbol
رقم
symbol
رمز اشاره
symbol
لیست بر چسب ها و نام ها در کامپایلر یا اسجلر که مربوط به آدرس آنها در برنامه که ماشین است
symbol
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
symbol
مظهر
symbol
سمبل
symbol
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
logic symbol
نماد منطقی
distinguished symbol
نماد متمایز
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
flowchart symbol
نماد نمودار گردشی
external symbol
علامت خارجی
shorthand symbol
مخفف
flowchapt symbol
نماد روند نما
decision symbol
علامت تصمیم
accounting symbol
علایم مشخصه حساب
aiming symbol
ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
logical symbol
علامت منطقی
annotation symbol
علامت حاشیه نویسی
appropriation symbol
کد اعتبار
appropriation symbol
کد بودجه
authority symbol
نماد قدرت
base symbol
علایم قراردادی مبنا
connector symbol
علامت اتصال
logic symbol
علامت منطقی
symbol table
جدول علامت
universal symbol
نماد همگانی
tracking symbol
علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
tracking symbol
نماد پیگردی
terminating symbol
نماد پایان بخش
special symbol
نماد ویژه
special symbol
نماد خاص
terminal symbol
نماد پایانی
Symbol font
نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
symbol manipulation
دستکاری نمادها
symbol stringe
رشته نمادی
symbol table
جدول نمادها
composite symbol
علامت ترکیبی
variable symbol
نماد متغییر
status symbol
نماد منزلت
terminal symbol
علامت پایانی
abstract symbol
نماد بی مسما
mnemonic symbol
نماد حفظی
nonterminal symbol
نماد غیر پایانی
phallic symbol
نماد قضیب
status symbol
نشانهی شان و اعتبار
status symbol
علامت مقام
punctuation symbol
نماد نقطه گذاری
processing symbol
علامت پردازش
symbol substitution test
ازمون جانشین سازی نمادها
token
[symbol, abbreviation]
مخفف
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
input output symbol
علامت ورودی- خروجی
predefined process symbol
نماد فرایند از پیش تعریف شده
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
symbol digit test
ازمون نماد- رقم
symbol arrangement test
ازمون نمادارایی
predefined process symbol
علامت فرایند از پیش تعریف شده
the Green Dot®
[recycling symbol]
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
kahn's test of symbol arrangement
ازمون نماد ارایی کان
term
روابط فصل
term
عبارت
term
جمله عبارت
term
دوره انتصاب
term
پاره سال تحصیلی
term
واژه
term
جمله
term
نیمسال
term
موقع
term
شرایط
term
هنگام
term
ثلث تحصیلی
term
نامیدن لفظ
term
اصطلاح
term
دوره
term
سمستر
term
زمان
term
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term
جمله
[ریاضی]
term
شرط
term
عبارت
[ریاضی]
term
مدت
term
اجل
term
جمله طیفی
term of maintenance
دوره نگاهداری
term of maintenance
مهلت نگاهداری
term of reproach
سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
mathematical term
عبارت
[ریاضی]
mathematical term
جمله
[ریاضی]
the propriety of a term
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
long term
<adj.>
دراز مدت
parliamentary term
دوره مقننه
[سیاست]
electoral term
دوره مقننه
[سیاست]
long term
<adj.>
بلند مدت
in the short term
<adv.>
برای دوره کوتاه مدت
half-term
تعطیلیبینترم
to serve one's term
خدمت خودرا انجام دادن
a pejorative term
عبارتی تنزل دهنده
long-term
دوره دراز مدت
exercise term
عنوان مانور
exercise term
اسم تمرین
expiry of the term
انقضاء مدت
express term
شرط صریح
final term
جمله نهایی
grammatical term
اصطلاحات دستوری
implied term
شرط ضمنی
long term
دراز مدت
long term
طویل المدت
long term
بلند مدت
to serve one's term
دوره خدمت خود را طی کردن
term paper
رساله کوتاه
error term
جمله خطا
error term
ضریب خطا
longer-term
دراز مدت
longer-term
دوره دراز مدت
medium term
میان مدت
short-term
کم مدت
short-term
کوتاه مدت
long-term
دراز مدت
an abstract term
اسم بی مسما
an abstract term
تعبیر تصویری
credit term
مدت اعتبار
easy term
کوتاه مدت
major term
شرط عمده واساسی
term loan
وام مدت دار
residual term
جمله پسماند
short term
کوتاه مدت
short term
حداقل مدت تنبیه و زندانی
residual term
جمله باقیمانده
serve one's term
دوره خدمت خود را طی کردن
short term
دوره کوتاه
short term
مختصر
relative term
لفظ نسبی
minor term
صغرای قیاس منطقی
term insurance
بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
term insurance
بیمه موقت
middle term
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
sum term
لفظ جمعی
stochastic term
متغیر تصادفی
stochastic term
جمله تصادفی
law term
اصطلاح حقوقی
short term forecast
پیش بینی کوتاه مدت
electoral legislative term
دوره انتخابیه
short term memory
حافظه کوتاه مدت
long term memory
حافطه دراز مدت
short term loan
وام کوتاه مدت
medium term loan
وام میان مدت
medium term forecast
پیش بینی میان مدت
long term project
پروژه طویل مدت
long term loan
وام بلند مدت
medium term planning
برنامه ریزی میان مدت
serve one's term of imprisonment
حبس خود را گذراندن
reasonable term and condition
قید و شرط معقول
fixed term deposit
سپرده ثابت
long term interest rate
نرخ بهره طویل المدت
long term credit commitment
تعهد اعتبار بلند مدت
short term rate of interest
نرخ بهره کوتاه مدت
deflection under long term loading
خیز ریز بار طویل المدت
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com