English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
game آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
Other Matches
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
models آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
modeled آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
effective آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
bubble help خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
TrueType فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
Viewdata سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
alphaphotographic آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
keep one's wits about one <idiom> حفظ آرامش
With peace of mind. با آرامش خیال وخاطر
affray سلب آرامش مردم
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
best fit 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
warm up <idiom> گرم کردن (برای بازی)
One point for you. یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
draught board تخته شطرنجی برای بازی چکرز
to pull strings از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
game joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
speculative demand for money تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
cutback بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
par حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
alpha beta technique روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
cutbacks بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
beach balls توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
lags زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
lagged زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lag زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
guarding چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
DirectSound در ویندوز ماکروسافت استاندارد برنامه نویسی واسط ها برای کنترل نرم افزار بازی ها از سخت افزار صوتی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
lightweights آنچه سنگین نیست
authentic آنچه درست است
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
knowledge آنچه دانسته است
constants آنچه تغییر نمیکند
auxiliaries آنچه کمک میکند
circulating آنچه به راحتی می چرخد
used آنچه جدید نیست
unwanted آنچه لازم نیست
lightweight آنچه سنگین نیست
constant آنچه تغییر نمیکند
incoming آنچه از خارج می آید
protective آنچه حافظت میکند
previous آنچه زودتر رخ میدهد
contiguous آنچه اثر می گذارد
biased آنچه اریب دارد
auxiliary آنچه کمک میکند
exclusive آنچه شامل نمیشود
circular آنچه در یک دایره می چرخد
producing آنچه تولید میکند
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
flexible آنچه قابل تغییر است
characteristically آنچه مخصوص یا ویژه است
availability آنچه به آسانی بدست آید
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
finished آنچه کامل شده است
malfunctions آنچه درست کار نکند
malfunctions آنچه کامل کار نکند
malfunctioned آنچه درست کار نکند
malfunctioned آنچه کامل کار نکند
immediate آنچه یکباره اتفاق افتد
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
preformatted آنچه فرمت شده باشد
unedited آنچه ویرایش نشده است
selectable آنچه قابل انتخاب باشد
alterable آنچه قابل تغییر است
extensible آنچه قابل گسترش است
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
dependent آنچه به دلیلی متغیر است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
clear آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
malfunction آنچه درست کار نکند
malfunction آنچه کامل کار نکند
convertible آنچه قابل تبدیل است
durable آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
recognizably آنچه قابل تشخیص است
computable آنچه قابل محاسبه است
recognizable آنچه قابل تشخیص است
interchangeable آنچه قابل تغییر است
identities آنچه کسی یا چیزی است
quantifiable آنچه قابل شمارش است
requirements آنچه مورد نیاز است
identity آنچه کسی یا چیزی است
movable آنچه قابل حرکت است
controllable آنچه قابل کنترل است
approximating آنچه تقریبا درست است
hidden آنچه قابل دیدن نیست
variables آنچه قابل تغییر است
variable آنچه قابل تغییر است
removable آنچه قابل جابجایی است
prior آنچه قبلاگ رخ داده است
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
characteristic آنچه مخصوص یا ویژه است
chargeable آنچه قابل شارژ است
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
transportable آنچه قابل حمل است
visible آنچه قابل دیدن است
audible آنچه قابل شنیدن است
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
convertibles آنچه قابل تبدیل است
multifunction آنچه تابعهای متعددی دارد
maskable آنچه نادیده گرفتنی است
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
round آنچه در دایره حرکت میکند
efficient آنچه که خوب کار میکند
common آنچه اغلب اتفاق میافتد
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
thirds آنچه بعد از دومین می آید
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
exchangeable آنچه قابل تغییر است
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
expandable آنچه قابل گسترش باشد
third آنچه بعد از دومین می آید
roundest آنچه در دایره حرکت میکند
distant آنچه در محلی قرار دارد
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
continuous آنچه بدون توقف ادامه یابد
accidental آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
accessible آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
specifies بیان واضح آنچه نیاز است
specify بیان واضح آنچه نیاز است
additional آنچه جمع شده یا اضافه است
specifying بیان واضح آنچه نیاز است
alternated آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
logical آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
incompatible ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com