English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
watch fire اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
Other Matches
accompanying fire اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
out post پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
houselights نوری که در تماشاخانه بالای سر تماشاچیان را روشن میکند
LCD چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
control rocket راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
guardsmen پاسدار
watching پاسدار
red-hot اتشی
frenetical اتشی
guardsman پاسدار
watches پاسدار
picquet پاسدار
furious اتشی
watch پاسدار
frantic اتشی
watchful پاسدار
guard پاسدار
sentries پاسدار
pyric اتشی
sentry پاسدار
in a fury اتشی
guarding پاسدار
guards پاسدار
watched پاسدار
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
general outpost پاسدار عمومی
guard of honor پاسدار تشریفات
watchmen پاسدار مراقب
watchman پاسدار مراقب
hot blooded اتشی مزاج
hot-blooded اتشی مزاج
fiery اتشی مزاج
carbuncles یاقوت اتشی
infuriate اتشی کردن
color guard پاسدار پرچم
brainish اتشی مزاج
watchfulness مراقب پاسدار
fire up اتشی شدن
passionate اتشی مزاج
carbuncle یاقوت اتشی
pickets پاسدار یا دژبان
picketed پاسدار یا دژبان
outsentry پاسدار صحرایی
euphorbia گل اتشی جوزالقی
to fall into a rage or passion اتشی شدن
picket پاسدار یا دژبان
to f. up اتشی شدن
infuriating اتشی کردن
infuriates اتشی کردن
infuriated اتشی کردن
combat outpost پاسدار رزمی
guard of honour پاسدار تشریفاتی
flamingos مرغ اتشی
flamingoes مرغ اتشی
sergeant of the guard گروهبان پاسدار
irascible اتشی مزاج
scarlet sage سلول اتشی
frenetic اتشی اشفته
flamingo مرغ اتشی
shore patrol کرانه پاسدار
ponceau رنگ سرخ اتشی
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
advance guard پیش لشکر پاسدار
pepper box ادم اتشی مزاج
ignescent جرقه دار اتشی
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit روز روشن روشن کردن
daylight روز روشن روشن کردن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
bootstrap مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود
patrol گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrols گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolled گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolling گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
look out نگهبان
inspector نگهبان
enntinel نگهبان
custos نگهبان
custodier نگهبان
inspectors نگهبان
ward نگهبان
wards نگهبان
conservator نگهبان
gallant نگهبان
lifeguards نگهبان
on guard نگهبان
watch man نگهبان
body guard نگهبان
sentries نگهبان
guard نگهبان
watch dog سگ نگهبان
custodial نگهبان
watch نگهبان
guarding نگهبان
sentinel نگهبان
guards نگهبان
lifeguard نگهبان
sentinels نگهبان
sentry نگهبان
duty نگهبان
watchmen نگهبان
watchman نگهبان
escort نگهبان
escorted نگهبان
escorting نگهبان
escorts نگهبان
watched نگهبان
watchdog سگ نگهبان
watchdogs سگ نگهبان
K9 [canine] سگ نگهبان
guard dog سگ نگهبان
police dog سگ نگهبان
watching نگهبان
watches نگهبان
keeper نگهبان
keepers نگهبان
guardians نگهبان
custodian نگهبان
custodians نگهبان
warden نگهبان
chasers نگهبان
chaser نگهبان
out post نگهبان
wardens نگهبان
guardian نگهبان
left half back نگهبان چپ
guardsmen نگهبان
guardsman نگهبان
life guard نگهبان
bailiffs نگهبان دژ سلطنتی
bailiff نگهبان دژ سلطنتی
tricking سکانی نگهبان
tricked سکانی نگهبان
warden نافر نگهبان
air sentinel نگهبان هوایی
memory guard نگهبان حافظه
curators نگهبان متصدی
curator نگهبان متصدی
radio guard نگهبان بی سیم
wardens نافر نگهبان
right half back نگهبان راست
boat gang نگهبان قایق
anchor watch نگهبان لنگر
port watch نگهبان بندر
arcturus نگهبان شمال
sergeant of the guard گروهبان نگهبان
beach patrol نگهبان ساحلی
beach patrol نگهبان اسکله
to stand sentinel نگهبان گذاشتن در
watch officer افسر نگهبان
officer of the day افسر نگهبان
relief of sentry عوض نگهبان
officer of the watch افسر نگهبان
churchman نگهبان کلیسا
copying نگهبان مخابراتی
watchdog سگ پاسبان نگهبان
copied نگهبان مخابراتی
covers نگهبان بگوش
gangway staff نگهبان پله
copies نگهبان مخابراتی
watchdogs سگ پاسبان نگهبان
copy نگهبان مخابراتی
factionary نگهبان قراول
flag guard نگهبان پرچم
interior guard نگهبان داخلی
guardian council شورای نگهبان
guard band باند نگهبان
curing membrane پوسته نگهبان
churchmen نگهبان کلیسا
coverings نگهبان بگوش
cover نگهبان بگوش
trick سکانی نگهبان
guard signal علامت نگهبان
guardian angel فرشته نگهبان
guard post پایه نگهبان
earth retaining wall دیوار نگهبان خاک
armorer نگهبان اسلحه زراد
watch dog ناو نگهبان ناوگان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com