English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
contact اتصال الکتریکی برخورد
contacted اتصال الکتریکی برخورد
contacting اتصال الکتریکی برخورد
contacts اتصال الکتریکی برخورد
Other Matches
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
meetings اتصال برخورد میتینگ
meeting اتصال برخورد میتینگ
circuits اتصال الکتریکی
circuit اتصال الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
terminals نقطه اتصال الکتریکی
terminal نقطه اتصال الکتریکی
earths اتصال وسیله الکتریکی به زمین
disconnecting قطع کردن اتصال الکتریکی
earth اتصال وسیله الکتریکی به زمین
disconnects قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnect قطع کردن اتصال الکتریکی
cabled اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
segments اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
plugging ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plug ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugs ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plug اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plugging اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
dry contact اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
plugs اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
landline خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
three pin plug ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
earth اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earths اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edges اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
positive اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
wires روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads قطب اتصال سیم اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
collisions برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision برخورد کردن برخورد تصادف کردن
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
approached برخورد
osculation برخورد
conflicts برخورد
contact برخورد
conflicted برخورد
conflict برخورد
approach برخورد
criss-crossing برخورد
criss-crosses برخورد
criss-cross برخورد
attitudes برخورد
attitude برخورد
contacts برخورد
contacting برخورد
impact برخورد
contacted برخورد
striking برخورد
strikingly برخورد
approaches برخورد
ill favored بد برخورد
incidence برخورد
impacts برخورد
tangency برخورد
intersected برخورد
collisions برخورد
intersect برخورد
appulse برخورد
clash برخورد
criss-crossed برخورد
clashed برخورد
clashes برخورد
intersects برخورد
stop برخورد
stopped برخورد
collision برخورد
strikes برخورد
confliction برخورد
stopping برخورد
reception برخورد
receptions برخورد
strike برخورد
stops برخورد
conflux همریزگاه برخورد
collision rate میزان برخورد
meet برخورد کردن
jct محل برخورد
collision rate نرخ برخورد
intersection point محل برخورد
conflict of interest برخورد منافع
collision rate سرعت برخورد
zone of contact محل برخورد
collision frequency فراوانی برخورد
take the blade برخورد شمشیرها
tilts منازعه برخورد
tilted منازعه برخورد
tilt منازعه برخورد
accessible خوش برخورد
touche اعلام برخورد
probability of collision احتمال برخورد
affects احساسات برخورد
affect احساسات برخورد
crossing point محل برخورد دو خط
unsporting conduct برخورد ناجوانمردانه
crossing points محل برخورد دو خط
coincidences تطبیق برخورد
coincidence تطبیق برخورد
collision energy انرژی برخورد
osculate برخورد کردن
meeter برخورد کننده
elastic collision برخورد الاستیک
meets برخورد کردن
effective collision برخورد موثر
tolerate برخورد هموارکردن
affable خوش برخورد
tolerated برخورد هموارکردن
head on collision برخورد رودررو
head oncollision برخورد رویاروی
tolerates برخورد هموارکردن
tolerating برخورد هموارکردن
electron impact برخورد الکترونها
elastic collision برخورد کشسان
chatter برخورد کردن
chattered برخورد کردن
chattering برخورد کردن
greets درود برخورد
greeted درود برخورد
greet درود برخورد
chatters برخورد کردن
contiguity برخورد تماس
knock up برخورد کردن
My pride was wounded ( hurt) . به غیرتم برخورد
knock-ups برخورد کردن
inelastic collision برخورد ناکشسان
impact test ازمون برخورد
impact strength استحکام برخورد
impact sound صدای برخورد
impact parameter پارامتر برخورد
impacts برخورد کردن
impact effect اثر برخورد
impact factor ضریب برخورد
fall on <idiom> برخورد (بامشکلات)
impact force نیروی برخورد
impact برخورد کردن
knock-up برخورد کردن
impact hardness سختی برخورد
smashes برخورد خرد کردن
snagging بمانعی برخورد کردن
encountering رویاروی شدن برخورد
chattering ضربه زدن برخورد
encounters رویاروی شدن برخورد
chattered ضربه زدن برخورد
chatter ضربه زدن برخورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com