English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
transire اجازه گمرک جهت انتقال محموله
Other Matches
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
import duties حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
data link تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
custom's appraisor مامور گمرک ارزیاب گمرک
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
to declare [customs] گمرک دادن [گمرک]
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
customs گمرک
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
bonded warehouse انبار گمرک
impost گمرک ورودی
duty paid گمرک پرداخته
customs agent واسطه گمرک
custom house اداره گمرک
custom house گمرک خانه
dutiable گمرک بردار
custom assersor مامور گمرک
customable گمرک بردار
clears از گمرک دراوردن
clearer از گمرک دراوردن
customs clearance ترخیص از گمرک
customs appraisor مامور گمرک
customs agent کارگزار گمرک
customs house اداره گمرک
levy duties گمرک بستن
To get it through the custome. از گمرک رد کردن
ware room انبار گمرک
customs officer مامور گمرک
customhouse اداره گمرک
inland duty گمرک داخلی
clear از گمرک دراوردن
clearest از گمرک دراوردن
bonded store انبار گمرک
free trader بدون گمرک
warehouse انبار گمرک
duty-free معاف از گمرک
customs دفتر گمرک
duty paid گمرک شده
customs اداره گمرک
warehouses انبار گمرک
shipment محموله
cargo محموله
freightage محموله
shipments محموله
lading محموله
delivery محموله
shipment [American] محموله
consignments محموله
consignment محموله
cargoes محموله
consignment محموله
batches یک محموله
loads محموله
unitized cargo تک محموله
load محموله
batch یک محموله
freight محموله
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
levy duties گمرک بستن به جنسی
import duties گمرک اجناس وارداتی
the free list صورت کالای بی گمرک
tidewaiter مامور گمرک لب دریا
custom حقوق گمرکی گمرک
custom assersor گمرکچی ارزیاب گمرک
free list صورت کالاهای بی گمرک
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
cargo insurance بیمه محموله
bulk cargo محموله حجیم
cargoes محموله کشتی
shipper محموله کشتی
backload محموله مراجعت
loading بار محموله
consignments محموله مرسوله
consignment محموله مرسوله
cargo محموله کشتی
return cargo محموله برگشت
air consignment محموله هوایی
in bond تحت کنترل اداره گمرک
bond به انبار گمرک تحویل دادن
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
damaged shipments محموله خسارت دیده
jettisons به دریا ریزی محموله
jettisoning به دریا ریزی محموله
tallyman مسئول کنترل محموله
consignment محموله کالای ارسالی
consignee دریافت کننده محموله
jettison به دریا ریزی محموله
consignments محموله کالای ارسالی
good مال منقول محموله
air bill بارنامه محموله هوایی
cargoes محموله دریایی بار
jettisoned به دریا ریزی محموله
cargo محموله دریایی بار
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
salvaging کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvage کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
cargo manifest افهارنامه شرح محموله کشتی
consolidated vehicle table فهرست خودروهای محموله در کشتی
salvages کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaged کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
Do you have nothing to declare? آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
hurdle دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
hurdles دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
wrongshipped محموله ایکه اشتباها" ارسال شده
jettison of cargo محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
manifesting لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifested لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifest لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifests لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
out of bond کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
clear ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
contraband کالای قاچاق محموله قاچاق
liberty اجازه
unauthorized بی اجازه
warrent اجازه
licences اجازه
licensing اجازه
licence اجازه
ok اجازه
permit اجازه
permits اجازه
licenses اجازه
ratification اجازه
liberties اجازه
permission اجازه
licensure اجازه
permitting اجازه
fiats اجازه
approval اجازه
leaving اجازه
leave اجازه
authorisations اجازه
authorization اجازه
by permission of با اجازه
license اجازه
fiat اجازه
okay اجازه
authority اجازه
passages اجازه عبور
suffers اجازه دادن
power of procuration اجازه نامه
letter of attorney اجازه نامه
power of authority اجازه نامه
suffered اجازه دادن
full power of attorney اجازه نامه
suffer اجازه دادن
power of attorney اجازه نامه
certificate of authority اجازه نامه
by your leave با اجازه شما
tokens اجازه ورود
token اجازه ورود
accessing اجازه دخول
accesses اجازه دخول
accessed اجازه دخول
access اجازه دخول
clearance اجازه زدودگی
to permit oneself اجازه خواستن
conge اجازه عبور
licensable قابل اجازه
lincense or cence اجازه دادن
may i take it please اجازه می فرمایید
go through <idiom> اجازه دادن
warrant of attorney اجازه نامه
billet اجازه نامه
acquisition authority اجازه خرید
let اجازه دادن
to admit of اجازه دادن
to ask permission اجازه خواستن
to beg leave اجازه رفتن
lets اجازه دادن
letting اجازه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com