English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
textbook اجرای حرکت کامل و فنی
textbooks اجرای حرکت کامل و فنی
Other Matches
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
wing and wing حرکت با باز بودن کامل بادبانها
solid چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solids چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
run اجرای
runs اجرای
Sound Blaster و پس اجرای آن
carry out the obligations اجرای تعهدات
parallel run اجرای موازی
budget execution اجرای بودجه
administer justice اجرای عدالت
rerun اجرای مجدد
post strike بعد از اجرای تک
machine run اجرای ماشین
use اجرای چیزی
concurrently اجرای همزمان
concurrent execution اجرای همزمان
program execution اجرای برنامه
conduct of fire اجرای تیراندازی
conduct of fire اجرای اتش
test run اجرای ازماینده
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
performance of a contract اجرای قرارداد
execution of wills اجرای وصایا
execution of judgments اجرای احکام
dry run اجرای ازمایشی
ground work اجرای فن در خاک
auto da fe اجرای رای
enforcement of a judgment اجرای حکم
administration of justice اجرای عدالت
uses اجرای چیزی
test run اجرای ازمایشی
plan implementation اجرای برنامه
stabile بدون حرکت بی حرکت
operates دستورات اجرای کامپیوتر
operated دستورات اجرای کامپیوتر
legal enforcement اجرای حکم دادگاه
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
launch an attack اجرای حمله شروع تک
war game اجرای بازی جنگ
wargaming اجرای بازی جنگ
by the number اجرای فرمان با شماره
launch شروع یا اجرای یک برنامه
launches شروع یا اجرای یک برنامه
operate دستورات اجرای کامپیوتر
transattack period زمان اجرای تک اتمی
launching شروع یا اجرای یک برنامه
launched شروع یا اجرای یک برنامه
task element عنصر اجرای عملیات
enforcement by writ اجرای حکم دادگاه
class i activity اجرای اماد طبقه 1
insubordination سرپیچی از اجرای دستور
multi tasking اجرای چندین کار
policy instrument ابزار اجرای سیاست
task forces نیروی اجرای عملیات
multitasking اجرای چندین کار
check اجرای خشک یک برنامه
checked اجرای خشک یک برنامه
checks اجرای خشک یک برنامه
final process دستور اجرای حکم
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
enforcement of a judment اجرای حکم دادگاه
techniques روش یا فن اجرای کار
methode of fire روش اجرای تیراندازی
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
reprieves تعلیق اجرای مجازات
class ii activity اجرای اماد طبقه 2
administration of a will اجرای وصیت نامه
involve آغاز با اجرای یک برنامه
involves آغاز با اجرای یک برنامه
involving آغاز با اجرای یک برنامه
concept of operations روش اجرای عملیات
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
reprieving تعلیق اجرای مجازات
reprieve تعلیق اجرای مجازات
reprieved تعلیق اجرای مجازات
technique روش یا فن اجرای کار
desks اجرای خشک برنامه
desk اجرای خشک برنامه
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
task force نیروی اجرای عملیات
self aid اجرای کمکهای اولیه
implementation of the decisions اجرای قرار [رای]
specific performance نحوه اجرای معین در قرارداد
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
phased دوره زمانی اجرای برنامه
phase دوره زمانی اجرای برنامه
execution اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
operator ترتیب اجرای عملیات ریاضی
ambuscade دام محل اجرای کمین
executes اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phases دوره زمانی اجرای برنامه
high angle pit چاله مخصوص اجرای تیرقائم
suspends به عقب انداختن اجرای حکم
operators ترتیب اجرای عملیات ریاضی
concept تدبیر روش اجرای یک چیز
concepts تدبیر روش اجرای یک چیز
execute اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
precedence ترتیب اجرای عملیات ریاضی
suspend به عقب انداختن اجرای حکم
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
staged اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
task element قسمت مامور اجرای عملیات
suspending به عقب انداختن اجرای حکم
executed اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
executing اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passes 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
exempted , adressee گیرنده معاف از اجرای دستور
launches اجرای حمله شروع عملیات
launched اجرای حمله شروع عملیات
passive وقت کشی بدون اجرای فن
passed 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
launch اجرای حمله شروع عملیات
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
pass 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
launching اجرای حمله شروع عملیات
passives وقت کشی بدون اجرای فن
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
perfect کامل
starkest کامل
plenaries کامل
full کامل
full-fledged کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com