Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
Other Matches
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
delayed penalty
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
less than
کمتر از
infrequently
کمتر
less
کمتر
shorter
کمتر
lesser
کمتر
in a less degree
کمتر
Lt
کمتر از
shortest
کمتر
minor
کمتر
short
کمتر
much less
کمتر
minus
کمتر
sub-
در معنای کمتر
low price
قیمت کمتر
he would not accept less
دو روز کمتر
minority
بخش کمتر
minorities
بخش کمتر
A smaller number . Fewer .
تعداد کمتر
inside of a week
کمتر از یک هفته
inside of a week
در یک هفته کمتر
cut back
<idiom>
استفاده کمتر
hypotrophy
رشد کمتر ازمعمول
underexpose
کمتر از حد لزوم در معرض
shoat
خوک کمتر از یک سال
underquote
کمتر مظنه دادن
under
پایین تراز کمتر از
stroke
راندن کمتر از فرفیت
short-changes
کمتر پول دادن
less than container load
کمتر از فرفیت کانتینر
short-changing
کمتر پول دادن
ammo minus
مهمات کمتر از نصف
under-
پایین تراز کمتر از
le
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
below par
کمتر از بهای اسمی
underprice
قیمت کمتر از رقیب
below par
کمتر از ارزش اسمی
short-changed
کمتر پول دادن
stroking
راندن کمتر از فرفیت
strokes
راندن کمتر از فرفیت
stroked
راندن کمتر از فرفیت
short-change
کمتر پول دادن
resumption
ادامه
continuance
ادامه
continuation
ادامه
going on
ادامه
continuation line
خط ادامه
lessen
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening
کمتر کردن تقلیل دادن
infant
بچه کمتر ازهفت سال
lessening
کمتر شدن تخفیف یافتن
infants
بچه کمتر ازهفت سال
lessened
کمتر کردن تقلیل دادن
lessened
کمتر شدن تخفیف یافتن
reduced charge
خرج کمتر یا پایین تر توپ
lessens
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen
کمتر کردن تقلیل دادن
weanling
کره اسب کمتر از یک سال
embryos
جنین کمتر از هشت هفته
lessens
کمتر کردن تقلیل دادن
he is well preserved
کمتر نشان پیری در او پیداست
embryo
جنین کمتر از هشت هفته
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
reopens
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
discontinue
ادامه ندادن
discontinued
ادامه ندادن
carry-on
ادامه دادن
continues
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
discontinues
ادامه ندادن
continue
ادامه دادن
discontinuing
ادامه ندادن
continuable
قابل ادامه
take up
ادامه دادن
run on
ادامه دادن
furthers
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
further
ادامه دادن
to carry on
ادامه دادن
carry on
ادامه دادن
keep
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
to drag on or out
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
to run on
ادامه داشتن
to take up
ادامه دادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
duration
مدت ادامه
hold on
ادامه دادن
bring on
ادامه دادن
over run
ادامه به کاردادن
to continue
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
extend
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
for a continuance
برای ادامه
extends
ادامه دادن
continuant
ادامه دهنده
continuation card
کارت ادامه
hold good
<idiom>
ادامه دادن
discontinuation
عدم ادامه
discontinuance
عدم ادامه
keep up
<idiom>
ادامه دادن
keep on
ادامه دادن
continuative
ادامه دهنده
continue statement
حکم ادامه
undervalue
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
nursery schools
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
factorial
حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
ultralight aircraft
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undervaluing
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undercool
خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
underlet
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
undersexed
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
undervaluation
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
undermanned
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
fasted
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasts
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
fastest
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
multipass overlap
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
eagle
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagles
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
low speed communications
ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
fast
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
time in
ادامه بازی پس از توقف
continuator
ادامه دهنده مستمر
detainer
حکم ادامه توقیف
contd
مخفف ادامه یافته
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
dashed
مسیری را ادامه دادن
dashes
مسیری را ادامه دادن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
go head
ادامه بدهید بفرماید
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
viability
امکان ادامه حیات
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
dash
مسیری را ادامه دادن
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
continuation
عمل ادامه دادن
live on
بزندگی ادامه دادن
bide
بکاری ادامه دادن
dwell at
اتش را ادامه دادن
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
to press ahead with
با زور ادامه دادن
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
to set on
با زور ادامه دادن
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
underrate
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
anticlimaxes
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
underrating
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
underrates
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
dry year
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put somebody in a backwater
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
run
دوام یافتن ادامه دادن
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
go on
سخن خود را ادامه دهید
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com