Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
acheval
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
Other Matches
riparian
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
pixel
کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
janus faced
دورو
bifacial
دورو
feigner
دورو
facer
دورو
hypocritical
دورو
ancipital
دورو
double faced
دورو
double faces
دورو
reversible
دورو
dissembler
دورو
januslike
دورو
double dealer
حقه دورو
ambidexter
ادم دورو
left-handed
دورو مشکوک
duplex printing
چاپ دورو
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
interfacial
واقع در میان دورو
janus faced
ادم دورو دغلباز
disingenuous
دورو بدون صمیمیت
military
ارتشی
military device
اسباب ارتشی
battalions
نیروهای ارتشی
armed forces courier
پیک ارتشی
khaki
پارچه ارتشی
caisson
ارابه ارتشی
battalion
نیروهای ارتشی
health nurse
پرستار ارتشی
health nurse
نرس ارتشی
army regulation
مقررات ارتشی
army regulation
نظام نامه ارتشی
civilian occupational specialty
تخصص غیر ارتشی
warlord
فرمانده ارتشی فرمانروا
army program memorandum
لایحه برنامههای ارتشی
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
served
خدمت ارتشی کردن
serves
خدمت ارتشی کردن
olive drab
رنگ سبز ارتشی
ex-serviceman
ارتشی-فردیکهقبلادرارتش-نیرویدریایییاهواییمشغولبودهاست
courier transfer station
مرکزارسال پیک ارتشی
serve
خدمت ارتشی کردن
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
battle group
واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
conus residents
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
army helicopter
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army helicopter
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
k ration
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
distinguishing
مجزا
separable
مجزا
apartfrom
مجزا از
abstracted
مجزا
single line
خط مجزا
spot footing
پی مجزا
disjunct
مجزا
discrete
مجزا
several
مجزا
knock down
مجزا
free-standing
مجزا
distinct
مجزا
ditinct
مجزا
individual controls
کنترلهای مجزا
abstracting
مجزا کردن
separate ammunition
مهمات مجزا
abstracts
مجزا کردن
semidetached
نیمه مجزا
lone
مجزا ومنفرد
abstract
مجزا کردن
garrison house
پادگان مجزا
separate loading
مجزا پرشونده
unit assembly
یک قطعه مجزا
separate
مجزا کردن
isolates
مجزا کردن
separated
مجزا کردن
isolate
مجزا کردن
separates
مجزا کردن
separate sewer
شبکه مجزا
step
واحد مجزا
isle
مجزا کردن
stepping
واحد مجزا
isles
مجزا کردن
indiscrete
غیر مجزا
separate loading
مهمات مجزا
isolating
مجزا کردن
discrete source
چشمههای مجزا
knock down
مجزا کردن
discrete particle
ذره مجزا
discrete packets
بستههای مجزا
disassemble
مجزا کردن
abstractedly
بطور مجزا
decollate
مجزا کردن
seclude
مجزا کردن
detached
ستون مجزا
single line
ردیف مجزا
discrete values
مقادیر مجزا
apart
مجزا غیرهمفکر
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
free standing columns
ستونهای مستقل یا مجزا
insulating
با عایق مجزا کردن
insulate
با عایق مجزا کردن
facility
ساختمان بزرگ مجزا
insulates
با عایق مجزا کردن
canalization
به صورت مجزا دراوردن
discretely
بطور مطلق یا مجزا
individual units
یکانهای منفرد یا مجزا
isolated double bond
پیوند دوگانه مجزا
individ
بطور مجزا شخصا
river clay
گل رودخانه
glacier
رودخانه یخ
rever
رودخانه
rivers
رودخانه
river line
خط رودخانه
glaciers
رودخانه یخ
river gravel
شن رودخانه
river
رودخانه
caption code
رمز نویسی با متن مجزا
cut sheet feeder
تغذیه کننده کاغذ مجزا
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
potamology
مبحث رودخانه ها
levee
کناره رودخانه
head stream
سرچشمه رودخانه
the karoon river
رودخانه کارون
headwater
بالادست رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
riparian
ساحل رودخانه زی
riverward
بطرف رودخانه
river line
خط ساحل رودخانه
river mouth
دهانه رودخانه
river profile
نیمرخ رودخانه
riverbed
بستر رودخانه
riverine
سواحل رودخانه
stethe
ساحل رودخانه
the river karoon
رودخانه کارون
river banks
ساحل رودخانه
by water
از راه رودخانه
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
an open river
رودخانه باز
low water
فروکش اب رودخانه
river trip
مسافرت رودخانه ای
streams
رودخانه ابراهه
strands
لایه رودخانه
euphrates
رودخانه فرات
river bank
ساحل رودخانه
river beds
بستر رودخانه
strand
لایه رودخانه
river bed
بستر رودخانه
along the river
درامتداد رودخانه
ostiary
دهانه رودخانه
streamed
رودخانه ابراهه
bight
پیچ رودخانه
upstream
بالای رودخانه
conferva
علف رودخانه
alpheus
رب النوع رودخانه
water system
رودخانه و شعبات ان
stream
رودخانه ابراهه
river trip
گردش رودخانه ای
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
cans
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fanned
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
can
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
scalar
مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
canning
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
comma delimited file
فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
matrix isolation spectroscopy
طیف بینی مجزا شده درماتریس
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
bayou
شاخه فرعی رودخانه
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
bank effect
اثر کناره رودخانه
keelboat
قایق پهن رودخانه
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
keelboatman
کرجی بان رودخانه
basin
حوزه رودخانه ابگیر
riparian
وابسته بکنار رودخانه
naiad
حوری موجددریاچه رودخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com