Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
Other Matches
capitalized expense
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
push up list
لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
survivor curves
منحنی باززیستی اقلام پس ازاتمام عمر قانونی یا مدت معین
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
goldbrick
جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalization unit
هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
to what purpose
برای چه منظور
contingency retention stock
اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
constructive trust
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
contingency support stocks
اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
standards
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
clipboards
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
precedent
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
precedents
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
clipboard
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
common items
اقلام تدارکاتی عمومی اقلام مشترک
fiber
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibres
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
economizing
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
foreign attachment
توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
dower
درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
best angle of climb airspeed
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
exquatur
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
named airport of departure
فرودگاه معین برای حرکت
to set measures to anything
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
tc
اجاره دربست برای مدت معین
to settle an a
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
time charter
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
caged storage
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
right of search
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
so
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
differential compression check
ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
code level
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
calling sequence
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
hopple
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hobbling
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
hobbled
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
authorization to copy
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
holotype
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
timing disc
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
TCP/IP
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
two valued
دو ارزشی
univalent
یک ارزشی
worth a cent
<idiom>
با هر ارزشی
ad velorem
ارزشی
trivalent
سه ارزشی
single valued
تک ارزشی
finances
رسته دارایی دارایی
financing
رسته دارایی دارایی
financed
رسته دارایی دارایی
finance
رسته دارایی دارایی
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
quamdiu bene se gesserit
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
value judgment
داوری ارزشی
multivalued
چند ارزشی
quadrivalent
چهار ارزشی
value trace
اثر ارزشی
value judgement
قضاوت ارزشی
value judgements
قضاوت ارزشی
monobasic acid
اسید یک ارزشی
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
foreign value system
نظام ارزشی بیگانه
it is of little worth
چندان ارزشی ندارد
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
cash crop
محصولی که برای فروش فرآوری میشود
stud
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
probationer
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
this work is palling on me
اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
annunciator
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
probationers
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
toll traverse
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
corsage
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
corsages
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
metacompilation
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
macs
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
mac
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
bulk head
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
scratch file
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
wharfage
وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
yard man
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
golden handshakes
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
golden handshake
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
seeks
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود
prompt
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
prompted
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
seeking
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود
prompts
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
dry ginger
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
seek
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود
verification fire
تیرازمایشی تیراندازی که برای تشخیص خطای توپ انجام میشود
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
burse
بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
redundant
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود
pontage
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
built up frog
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
Good grief!
<idiom>
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
retrorocket
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
debutant
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
sequential access
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
slow pill
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
payola
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
toner
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
vacation sittings
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
key signature
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
masters
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
mastered
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
qsam
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
insertion point
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com