Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (36 milliseconds)
English
Persian
despatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
Search result with all words
despatched
مخابره کردن ارسال
despatches
مخابره کردن ارسال
despatching
مخابره کردن ارسال
dispatch
مخابره کردن ارسال
dispatched
مخابره کردن ارسال
dispatches
مخابره کردن ارسال
Other Matches
transmittal
ارسال مخابره
transmittance
ارسال مخابره
transmittancy
ارسال مخابره
communicate
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicates
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
squawk
مخابره کردن
transmissions
مخابره کردن
transmission
مخابره کردن
signalled
مخابره کردن
wires
مخابره کردن
signaled
مخابره کردن
dispateh
مخابره کردن
communicating
مخابره کردن
signal
مخابره کردن
squawked
مخابره کردن
squawks
مخابره کردن
wire
مخابره کردن
radioing
با بی سیم مخابره کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
radioed
با بی سیم مخابره کردن
radios
با بی سیم مخابره کردن
radio
با بی سیم مخابره کردن
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
signal
مخابره کردن علامت دادن
signaled
مخابره کردن علامت دادن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
modem
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
dispatch
ارسال کردن ارسال
despatched
ارسال کردن ارسال
dispatched
ارسال کردن ارسال
despatches
ارسال کردن ارسال
dispatches
ارسال کردن ارسال
despatching
ارسال کردن ارسال
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
consigns
ارسال کردن
disseminating
ارسال کردن
remits
ارسال کردن
disseminates
ارسال کردن
transmission
ارسال کردن
consigning
ارسال کردن
remitted
ارسال کردن
consign
ارسال کردن
disseminate
ارسال کردن
transmissions
ارسال کردن
remitting
ارسال کردن
remit
ارسال کردن
forward
ارسال کردن
forwarded
ارسال کردن
pump
ارسال کردن
disseminated
ارسال کردن
pumped
ارسال کردن
pumps
ارسال کردن
consigned
ارسال کردن
despatch
ارسال کردن اعزام
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
post
ارسال سریع پست کردن
post-
ارسال سریع پست کردن
posted
ارسال سریع پست کردن
posts
ارسال سریع پست کردن
supplied
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
packet
یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
packets
یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
supplying
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
parallel
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallels
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
kermit
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
clearest
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
paralleling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
clears
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
asynchronous
ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
devices
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
scrambled
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambling
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
scramble
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambles
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
refile
تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
xmodem
پروتکل استاندارد ارسال فایل و تشخیص خطا که در ارسال داده سنکرون
relays
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relayed
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
messages
روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
message
روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
lockout
مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
overflow
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
XON/XOFF
پروتکل ارسال آسنکرون که هر انتهای آن جریان داده را با ارسال کد مخصوص مناسب میکند
overflowed
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
lockouts
مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
overflows
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
jitter
خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
scrolls
حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
scroll
حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
constructive receipt billing
ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
asynchronous
ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
asynchronous
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
primary
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
correct
روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correcting
روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
corrects
روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
limited distance modem
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
download
1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
backwards
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
synchronous
پروتکل ارسال داده که در lsnal معماری شبکه سیستم IBM استفاده میشود و نحوه ارسال داده سنکرون را بیان میکند
traffick
مخابره
message line
خط مخابره
transmission
مخابره
trafficking
مخابره
transmissions
مخابره
messages
مخابره
traffics
مخابره
communication
مخابره
traffic
مخابره
message
مخابره
trafficked
مخابره
despatch
مخابره
upload
1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
sequential
پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
destination
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destinations
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
block shipment
ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
digital transmission
مخابره دیجیتال
duplex transmission
مخابره دورشتهای
transmission rate
سرعت مخابره
transmission rate
نرخ مخابره
transmission security
تامین مخابره
transmission error
خطای مخابره
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
polar transmission
مخابره قطبی
signal bridge
پل مخابره ناو
analog transmission
مخابره قیاسی
simplex transmission
مخابره ساده
flags
پرچم مخابره
boat call
مخابره با قایق
flag
پرچم مخابره
flag hoist
مخابره با پرچم
serial tranmission
مخابره نوبتی
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
neutral transmission
مخابره خنثی
parallel transmission
مخابره موازی
telegrams
مخابره تلگرافی
visual communication
مخابره بصری
syncheronous communications
مخابره همزمان
telegram
مخابره تلگرافی
synchronous transmission
مخابره همگام
synchronous transmission
مخابره همزمان
telegraphed
مخابره تلگرافی
data transmission
مخابره داده
satellite communications
مخابره ماهوارهای
transmission
مخابره مخابرات
retransmission
مخابره مجدد
end of transmission
انتهای مخابره
telegraph
مخابره تلگرافی
telegraphic message
مخابره تلگرافی
telegraphing
مخابره تلگرافی
telegraphs
مخابره تلگرافی
data transmission
مخابره داده ها
transmissions
مخابره مخابرات
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
data communication
مخابره داده ها
wirable
قابل مخابره
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com