Total search result: 110 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
less |
اصغر کوچکتر |
|
|
Other Matches |
|
juniors |
اصغر |
junior |
اصغر |
minor |
اصغر |
cynosure |
دب اصغر |
lesser |
اصغر |
little dipper |
دب اصغر |
puisne |
اصغر |
the lesser bear |
دب اصغر |
ursa minor |
دب اصغر |
the little bear |
دب اصغر |
usrae minoris |
دب اصغر |
alpha ursa minoris |
الفا- دب اصغر |
canis minoris |
کلب اصغر |
canis minor |
کلب اصغر |
calamus |
سوسن اصغر |
the lesser lumen |
نیر اصغر |
polaris |
الفا-دب اصغر پولاریس |
precycon |
الفا- کلب اصغر |
alpha canis minoris |
الفا- کلب اصغر |
lessin size |
کوچکتر |
minor |
کوچکتر |
neath or neath |
کوچکتر از |
much less |
کوچکتر |
lesser |
کوچکتر |
undersized |
کوچکتر از معمول |
in miniature |
بمقیاس کوچکتر |
the lesser bear |
خرس کوچکتر |
take in <idiom> |
کوچکتر کردن |
undersized |
کوچکتر ازاندازه معمولی |
beneath |
روی خاک کوچکتر |
cradle-snatcher |
ایجادرابطهجنسیبا فرد کوچکتر |
This is smaller than that. |
این کوچکتر از آن است. |
compartmentalize |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalizing |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalizes |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
priories |
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه |
compartmentalized |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
wildcat |
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه |
priory |
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه |
compartmentalised |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalises |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalising |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
subsystem |
بخش کوچکتر سیستم بزرگ |
microcopy |
رونوشت خیلی کوچکتر از اصل |
wildcats |
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه |
bar pattern |
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه |
compressing |
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود |
compresses |
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود |
compress |
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود |
break bulk point |
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر |
perspective |
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند |
clippings |
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است |
perspectives |
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند |
clip |
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است |
threads |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
clipped |
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است |
clips |
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است |
thread |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
borrowed |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
borrows |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
borrow |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
backbone |
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند |
backbones |
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند |
campus network |
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی |
enhances |
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ |
enhanced |
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ |
enhancing |
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ |
enhance |
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ |
micronucleus |
یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد |
partitions |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
segment |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
wafer scale integration |
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند |
partition |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
segments |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
partitions |
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است |
partition |
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است |
decimals |
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است |
decimal |
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است |
backbone |
شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند |
backbones |
شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند |
composite circuit |
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است |
chaining |
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان |
assemble |
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر |
assembled |
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر |
slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
bureaus |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
bureau |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
assembles |
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر |
inferior planet |
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد |
mat |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
mats |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
inferior figures |
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند. |
transphasor |
ترانزیستور نوری که از کریستال ساخته شده است که قادر به تنظیم اشعه اصلی نور طبق سیگنال ورودی کوچکتر است |
fractional T |
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند |
backbones |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
backbone |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
runoff coefficient |
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد |
digits |
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است |
digit |
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
minor diameter |
قطر کوچکتر قطر اقصر |
surrender |
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل |
surrendered |
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل |
surrenders |
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل |
child window |
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود |
blow-ups |
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر |
blow-up |
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر |
blow up |
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر |