English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
principle of equal advantage اصل مزیت برابر
Other Matches
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
merited مزیت
meriting مزیت
merits مزیت
ascendency مزیت
advantage مزیت
bargaining chips مزیت
merit مزیت
ascendancy مزیت
excellence مزیت
privilege مزیت
pre eminence مزیت
vantage مزیت
bargaining chip مزیت
behoof مزیت
rewarding پر مزیت
preponderance مزیت
forehands مزیت
forehand مزیت
preferably با مزیت
virtues مزیت
virtue مزیت
profits مزیت
profit مزیت
profited مزیت
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
purpose-built <adj.> دارای مزیت
purposeful <adj.> دارای مزیت
comparative advantage مزیت نسبی
applicatory <adj.> دارای مزیت
handy <adj.> دارای مزیت
purposive <adj.> دارای مزیت
suitable <adj.> دارای مزیت
helping <adj.> دارای مزیت
auxiliary <adj.> دارای مزیت
assistant <adj.> دارای مزیت
administrable <adj.> دارای مزیت
mechanical advantage مزیت مکانیکی
adjuvant <adj.> دارای مزیت
preference مزیت اولویت
preferences مزیت اولویت
preponderant دارای مزیت
proper <adj.> دارای مزیت
appropriate [for an occasion] <adj.> دارای مزیت
beneficial <adj.> دارای مزیت
valuable <adj.> دارای مزیت
useful <adj.> دارای مزیت
advantageous <adj.> دارای مزیت
utile [archaic] [useful] <adj.> دارای مزیت
advantage مزیت دادن
utilitarian [useful] <adj.> دارای مزیت
serviceable <adj.> دارای مزیت
helpful <adj.> دارای مزیت
practical <adj.> دارای مزیت
handy [useful] <adj.> دارای مزیت
practicable <adj.> دارای مزیت
functional <adj.> دارای مزیت
expedient <adj.> دارای مزیت
convenient <adj.> دارای مزیت
triplicate سه برابر سه برابر کردن
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
feasibility بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
euqal برابر
double دو برابر
tantamount برابر
ninefold نه برابر
for در برابر
tripling سه برابر
one fold یک برابر
triples سه برابر
identical برابر
one hundred times as many صد برابر
tripled سه برابر
triple سه برابر
equaling برابر
bracketed برابر
paripassu برابر
as much a دو برابر
doubled up دو برابر
decuple ده برابر
equalling برابر
eq برابر با
equalled برابر
doubled دو برابر
equals برابر
equaled برابر
equal برابر
he is twice the man he was دو برابر
homological برابر
level with each other برابر
square برابر
symmetric برابر
tenfold ده برابر
three fold سه برابر
threefold سه برابر
even <adj.> برابر
breasts برابر
two fold دو برابر
opposites برابر
opposite برابر
breast برابر
squaring برابر
squares برابر
squared برابر
sixfold شش برابر
vs در برابر
sextuple شش برابر
versus در برابر
equipollent برابر
abreast برابر
mustn't برابر است با not must
manifold چند برابر
fair play شرایط برابر
antitheses برابر نهاده
antithesis برابر نهاده
double دو برابر کردن
doubled up اندازه دو برابر
doubled up دو برابر بزرگتر
septuple هفت برابر
dead even دقیقا برابر
doubled دو برابر کردن
doubled : دو برابر دوتا
doubled دو برابر بزرگتر
double اندازه دو برابر
doubled up : دو برابر دوتا
under the same conditions شرایطی برابر
doubled up دو برابر کردن
doubled اندازه دو برابر
against payment در برابر پول
EC پیشوند برابر با ex-
anti thesis برابر نهاد
leveler برابر کننده
leveller برابر کننده
life long برابر با یک عمر
millionfold یک میلون برابر
money worth برابر پول
sextuple شش برابر کردن
nip and tuck تقریبا برابر
octuple هشت برابر
sevenfold هفت برابر
senary شش برابر ششگانه
reduplicate دو برابر کردن
parallelize برابر کردن
quintuple پنج برابر
quadraple چهار برابر
prallelize برابر کردن
treble our casualties سه برابر تلفات ما
level out برابر کردن
humbled to the dust باخاک برابر
doubler دو برابر کننده
fivefold پنج برابر
eight fold هشت برابر
equality gate برابر سازی
equalze برابر کننده
water resistant مقاوم در برابر اب
eualize برابر کردن
triply بطور سه برابر
triplex سه برابر کردن
double دو برابر بزرگتر
ge بزرگتر از یا برابر با
triple precision دقت سه برابر
triple precision با دقت سه برابر
trebly بطور سه برابر
peer to each other برابر با یکدیگر
peering برابر بودن با
parallelled برابر خط موازی
equalizer برابر کننده
parallelling برابر خط موازی
counterbalances نیروی برابر
parallels برابر خط موازی
peered برابر بودن با
counterweight وزنه برابر
counterweights وزنه برابر
equilateral دو پهلو برابر
counterbalanced نیروی برابر
counterbalance نیروی برابر
equals برابر مساوی
paralleling برابر خط موازی
equivalent برابر مشابه
equivalents برابر مشابه
equal برابر مساوی
equalizers برابر کننده
parallel برابر خط موازی
equaled برابر مساوی
equaling برابر مساوی
paralleled برابر خط موازی
equalled برابر مساوی
peer برابر بودن با
equalling برابر مساوی
par برابر کردن
plainest صاف برابر
ties برابر شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com