Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
forthcoming
اماده ارائه دادن
Other Matches
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
prompts
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
presents
ارائه دادن
gives
ارائه دادن
bring forward
ارائه دادن
hold forth
ارائه دادن
present
ارائه دادن
presenting
ارائه دادن
put in
ارائه دادن
misrepresentation
بد ارائه دادن
presented
ارائه دادن
produce
ارائه دادن
produced
ارائه دادن
produces
ارائه دادن
knuckle under
<idiom>
ارائه دادن
tendering
ارائه دادن
giving
ارائه دادن
tenderest
ارائه دادن
tender
ارائه دادن
tendered
ارائه دادن
give
ارائه دادن
submitting
ارائه دادن پیشنهادکردن
puts
ارائه یا توضیح دادن
put
ارائه یا توضیح دادن
submits
ارائه دادن پیشنهادکردن
submitted
ارائه دادن پیشنهادکردن
putting
ارائه یا توضیح دادن
to produce testimony
مدرک ارائه دادن
submit
ارائه دادن پیشنهادکردن
exhibiting
ارائه دادن ابراز کردن
exhibited
ارائه دادن ابراز کردن
renders
ارائه دادن ترجمه کردن
rendered
ارائه دادن ترجمه کردن
alleging
دلیل اوردن ارائه دادن
exhibits
ارائه دادن ابراز کردن
to put in
منصوب کردن ارائه دادن
propone
پیشنهاد کردن ارائه دادن
alleges
دلیل اوردن ارائه دادن
allege
دلیل اوردن ارائه دادن
exhibit
ارائه دادن ابراز کردن
porrect
منبسط کردن ارائه دادن
render
ارائه دادن ترجمه کردن
propound
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds
پیشنهاد کردن ارائه دادن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produced
اقامه کردن ارائه دادن سند
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produces
اقامه کردن ارائه دادن سند
produce
اقامه کردن ارائه دادن سند
puts
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
To submit something to someone.
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
putting
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
projects
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
alerting
اماده باش دادن
ablest
اماده بودن ارایش دادن
abler
اماده بودن ارایش دادن
edit
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited
اماده چاپ کردن تغییر دادن
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
authentication
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
exhibitions
ارائه
exhibition
ارائه
offering
ارائه
presentment
ارائه
n display
ارائه ان
ppi scan
ارائه پی پی ای
n scan
ارائه ان
p scan
ارائه پی
p display
ارائه پی
m scan
ارائه ام
h display
ارائه اچ
b display
ارائه ب
b scan
ارائه ب
exposal
ارائه
c display
ارائه سی
c scan
ارائه سی
j scan
ارائه جی
j display
ارائه جی
d display
ارائه دی
d scan
ارائه دی
g display
ارائه جی
f scan
ارائه اف
h scan
ارائه اچ
adductor
ارائه
m display
ارائه ام
l scan
ارائه ال
l display
ارائه ال
k scan
ارائه کی
k display
ارائه کی
displays
ارائه
displaying
ارائه
production
ارائه
productions
ارائه
displayed
ارائه
display
ارائه
g scan
ارائه جی
f display
ارائه اف
exposures
ارائه
representation
ارائه
presentations
ارائه
representations
ارائه
presentation
ارائه
shew
ارائه
range bearing display
ارائه بی
exposure
ارائه
presentations
ارائه عرضه
productions
ارائه ساخت
renderer
ارائه دهنده
presentability
قابلیت ارائه
renderable
قابل ارائه
represent
ارائه کردن
presentation
ارائه عرضه
shows
ارائه نمایش
showed
ارائه نمایش
show
ارائه نمایش
profert
ارائه سند
production
ارائه ساخت
offers
پیشکش ارائه
misrepresentation
بد ارائه نمودن
offered
پیشکش ارائه
represented
ارائه کردن
showings
ارائه اشکارسازی
showing
ارائه اشکارسازی
offer
پیشکش ارائه
represents
ارائه کردن
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
lead proof
ارائه دلیل کردن
probation
ارائه مدرک ودلیل
probational
ارائه مدرک ودلیل
documentation
ارائه اسناد یا مدارک
devil's advocate
<idiom>
[ارائه استدلال مخالف]
presenting bank
بانک ارائه کننده
producing
اقامه ارائه کردن
forthcoming
<adj.>
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
contract for supply
قرارداد جهت ارائه کالا
imageing model
روش یا مدل ارائه تصاویر
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
sidekicks
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
society of certified processors
سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
scopolamine
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
performance monitor
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
proof of debt
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
yare
اماده
stock
اماده
yoi
اماده
prompt
اماده
prompts
اماده
set
اماده
supplied
اماده
supply
اماده
supplying
اماده
sets
اماده
setting up
اماده
equipped
اماده
prompted
اماده
abler
اماده
in store
اماده
in kelter
اماده
in the saddle
اماده
in gear
اماده
in full fig
اماده
ready-made
اماده
ready made
اماده
in form
اماده
accoutred
اماده
ablest
اماده
stocked
اماده
provided
اماده
lief
اماده
accoutrements
اماده
freshest
اماده
fresh-
اماده
minded
اماده
readying
اماده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com