Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
laminitis
اماس لایههای حساس
Other Matches
antineuritic
برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
appendicitis
اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
tentacles
شاخک حساس ریشه حساس
tentacle
شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
contourted strata
لایههای در هم
isothermal layer
لایههای ایزوترمال
twisted strata
لایههای پیچیده
conformable strata
لایههای همشیب
unconformable strata
لایههای دگر شیب
bursting layer
لایههای منفجر کننده
bursting layer
لایههای سقفی پناهگاه
benthic division
قسمت بندی لایههای دریا
aurora
پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
deep scattering layer
لایههای منعکس کننده عمق دریا
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
altitude tints
لایههای رنگ ارتفاع نما در روی نقشه
pedocal
خاک دارای لایههای سخت ومتراکم ذغال
rollers
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
layer tints
هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
SOS
Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود
radial transfer
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
transfers
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transferring
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
chapman region
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
logical
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
exfoliation
پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
air bedding
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
inflammation
اماس
lymphangitis
اماس
inturgescence
اماس
lymphdenomia
اماس
intumescence
اماس
swelling
اماس
swellings
اماس
encephalitis
اماس مخ
edema
اماس
double pneumonia
اماس هر دو شش
dilation
اماس
tumescence
اماس
frost hoil
اماس
tumefaction
اماس
phlegmasia
اماس
phrenitis
اماس مخ
poking
اماس
pokes
اماس
poked
اماس
poke
اماس
single pneumonia
اماس یک شش
pulmonitis
اماس شش
tuberosity
اماس
myelitis
اماس
vulvitis
اماس کس
turgidity
اماس
tumidity
اماس
neuritis
پی اماس
crystallitis
اماس جلیدیه
scleritis
اماس صلبیه
tracheitis
اماس نای
carcinoma
اماس سرطانی
splenitis
اماس اسپرز
colpitis
اماس مهبل
cutitis
اماس زیرپوست
salpingitis
اماس شیپور
bunchout
اماس کردن
brainfever
اماس مغز
turgescent
اماس کننده
turgescence
اماس بادکردگی
swollen
اماس کرده
tonsillitis
اماس لوزه
bronchitis
اماس نایژه
ague cake
اماس اسپرزازنوبه
tumid
اماس کرده
arteritis
اماس شریان
tumefactive
اماس دار
antiphlogistic
اماس نشان
blepharitis
اماس پلک
palpebritis
اماس پلک
dactylitis
اماس انگشت
retinitis
اماس شبکیه
dermatosis
اماس پوست
hysteritis
اماس زهدان
ileitis
اماس ایلئون
intumesce
اماس کردن
orchitis
اماس خایه
intumescent
اماس کرده
intumescent
اماس کننده
ophthalmitis
اماس چشم
iritis
اماس عنبیه
odontitis
اماس دندان
keratitis
اماس قرنیه
nephritis
اماس گرده
lentitis
اماس جلیدیه
nasitis
اماس بینی
myositis
اماس ماهیچه
hydrocile
اماس خایه
osteitis
اماس استخوان
gnathitis
اماس گونه
quinsy
اماس چرکدارلوزتین
pyelitis
اماس لگن چه
podarthritis
اماس بندهای پا
enchondroma
اماس غضروفی
enteritis
اماس روده
faucitis
اماس گلو
fibroma
اماس لیفی
inoma
اماس لیفی
phlogosis
اماس برونی
fretty
اماس کرده
otitis
اماس گوش
garget
اماس پستان
gastritis
اماس معده
glandular swelling
اماس غدد
metritis
اماس زهدان
swells
اماس کردن
arthritis
اماس مفصل
hepatitis
اماس کبدی
dermatitis
اماس پوست
swell
اماس کردن
swelled
اماس کردن
colitis
اماس قولون
conjunctivitis
اماس ملتحمه
huff
اماس کردن
turgid
اماس دار
cystitis
اماس مثانه
arthritic
مبتلا به اماس مفصل
deliescence
تحلیل ناگهانی اماس
gastro enteritis
اماس معده وروده
phlegmasia alba dolens
اماس سیاهرگهای نفاسی
fibro chondritis
اماس غضروف لیفی
diaphragmatitis
اماس حجاب حاجز
lymphadenitis
اماس غدد لفناوی
diaphragmitis
اماس حجاب حاجز
scrotitis
اماس کیسه خایه
enostosis
اماس درونی استخوان
duodenitis
اماس روده اثناعشر
endocarditis
اماس غشاء درونی دل
endo arterities
اماس درونی شریان
endometritis
اماس درونی زهدان
pericarditis
اماس ابشامه قلب
mastoditis
اماس زائده پستانی
mesenteritis
اماس روده بند
moon blind
دچار اماس نوبتی
myocarditis
اماس ماهیچه قلب
myomatous
وابسته به اماس ماهیچه
iritic
وابسته به اماس عنبیه
iritic
دچار اماس عنبیه
oophoritis
اماس تخم دان
ophthalmia
اماس چشم رمد
ileitis
اماس روده دراز
paranephritis
اماس بافتهای گرداگردگرده
hyalitis
اماس رطوبت شیشهای
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
parotiditis
اماس غده بناگوشی
his eyes were inflammed
چشمهایش اماس کرد
gnathitis
اماس ارواره بالا
mastitis
اماس غدههای پستان
bursitis
اماس کیسههای مفصلی
sylosis
اماس پلک وسفتی
vaginitis
اماس یا ورم مهبل
antiphlogistic
داروی اماس نشان
tumescent
اماس کرده اماسیده
pleurisy
اماس شامه ریه
acromastitis
اماس نوک پستان
sensor
حساس
prominent
حساس
elastic
حساس
feisty
حساس
sensitive
حساس
passible
حساس
key
<adj.>
حساس
sentimental
حساس
acute
حساس
tenderest
حساس
ticklish
حساس
delicate
حساس
vigilant
حساس
activator
حساس گر
alive
حساس
techy
حساس
sensate
حساس
tendered
حساس
thin skinned
حساس
critical
حساس
sensitive clay
رس حساس
elastic demand
حساس
tendering
حساس
susceptive
حساس
sharp nosed
حساس
tender
حساس
supersensitive
حساس
exquisite
حساس
pericarditis
اماس برون شامه قلب
parotitic
وابسته به اماس غده بناگوشی
arthritic
مربوط به ورم و اماس مفصل
excrescency
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
parosteitis
اماس بافتهای پیرامون استخوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com