English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
grant امتیاز اجازه واگذاری رسمی
granted امتیاز اجازه واگذاری رسمی
grants امتیاز اجازه واگذاری رسمی
Other Matches
indult اجازه نامه امتیاز
lincense اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
officiary مامور رسمی مقام رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
surrender واگذاری
transter واگذاری
resigns واگذاری
consignation واگذاری
assignment واگذاری
leaving واگذاری
abalienate واگذاری
leave واگذاری
relinguishment واگذاری
resign واگذاری
assignments واگذاری
transference واگذاری
concessions واگذاری
abaloenation واگذاری
concession واگذاری
abandoment واگذاری
devolution واگذاری
bailment واگذاری
surrenders واگذاری
assigment واگذاری
transferring واگذاری
surrendering واگذاری
conveyance واگذاری
transfer واگذاری
cession واگذاری
transfers واگذاری
condescension واگذاری
resignation واگذاری
devolvement واگذاری
conveyances واگذاری
surrendered واگذاری
resignations واگذاری
estate in joint tenancy واگذاری مشاع
distribution of forces واگذاری نیروها
transferring واگذاری نقل
transfers واگذاری تحویل
bail واگذاری انتقال
transferable credit اعتبارقابل واگذاری
retrocession واگذاری مجد د
transfers واگذاری نقل
transfer واگذاری تحویل
submission واگذاری تفویض
assignments واگذاری اسناد
demission واگذاری استعفاء
voluntary assignment واگذاری اختیاری
feoffment واگذاری تیول
quiet enjoyment واگذاری مطلق
transferring واگذاری تحویل
assignment واگذاری اسناد
sector منطقه واگذاری
target allocation واگذاری هدف
infeudation واگذاری به تیول
remittance وجه واگذاری
remittances واگذاری وجه
instrument of assignment سند واگذاری
surrenders واگذاری صرفنظر
remittances وجه واگذاری
surrender واگذاری صرفنظر
surrendered واگذاری صرفنظر
abandonment واگذاری دل کندن
apportionment واگذاری اعتبار
remittance واگذاری وجه
abandon واگذاری رهاسازی
assignment of contract واگذاری قرارداد
assignable credit اغتبارقابل واگذاری
abandoning واگذاری رهاسازی
abandons واگذاری رهاسازی
sectors منطقه واگذاری
transfer واگذاری نقل
transfers سند انتقال یا واگذاری
assignation قرار ملاقات واگذاری
deed of assignment سند واگذاری اختیارات
apportionment واگذاری سهمیه بودجه
ration method سبک واگذاری جیره
transfer سند انتقال یا واگذاری
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
transferring سند انتقال یا واگذاری
vested in interest واگذاری حق انتفاع موجل
weapons assignment واگذاری جنگ افزار
troop basis مبنای واگذاری یکان
assignations قرار ملاقات واگذاری
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
vests واگذاری حقی یامالی به دیگری
releases ازاد سازی رهایی واگذاری
released ازاد سازی رهایی واگذاری
air defense sector منطقه واگذاری شده پدافندهوایی
self surrender واگذاری خود تسلیم به اراده
release ازاد سازی رهایی واگذاری
vested in possession واگذاری مال تحت تصرف
vest واگذاری حقی یامالی به دیگری
leases واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lease واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
leases نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
lease نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
act of grace امتیاز
rectums امتیاز
pas امتیاز
licenses امتیاز
licence امتیاز
concession امتیاز
charters امتیاز
chartering امتیاز
chartered امتیاز
rectum امتیاز
licences امتیاز
distinction امتیاز
lease امتیاز
ads امتیاز
ad امتیاز
upper hand امتیاز
scorelines خط امتیاز
scoreline خط امتیاز
pre-eminence امتیاز
advantage امتیاز
leases امتیاز
charter امتیاز
distinctions امتیاز
concessions امتیاز
privilege امتیاز
royalties حق امتیاز
royalty حق امتیاز
scoreless بی امتیاز
prominency امتیاز
franchises امتیاز
francs امتیاز
credits امتیاز
crediting امتیاز
credited امتیاز
credit امتیاز
franchise امتیاز
franc امتیاز
game bird یک امتیاز
prominence امتیاز
prerogatives امتیاز
plus امتیاز
scores امتیاز
point امتیاز
priviege امتیاز
exclusiveness امتیاز
prerogative امتیاز
run یک امتیاز
runs یک امتیاز
score امتیاز
scored امتیاز
pre eminence امتیاز
score sheet برگ امتیاز
privileged دارای امتیاز
odd امتیاز دادن
preferential امتیاز دهنده
odder امتیاز دادن
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
loves امتیاز صفر
oddest امتیاز دادن
converts امتیاز گرفتن
concessioner صاحب امتیاز
prerogative حق یا امتیاز ویژه
concessionary صاحب امتیاز
concessionaire صاحب امتیاز
concessionary agreement امتیاز نامه
concession deed امتیاز نامه
convert امتیاز گرفتن
converted امتیاز گرفتن
converting امتیاز گرفتن
headstart امتیاز در شروع
foot score line خط امتیاز انتهایی
loss on points باخت با امتیاز
set point اخرین امتیاز
magna cum laude با امتیاز زیاد
maritime lien امتیاز دریایی
go-ahead امتیاز برتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com