Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
honor
امتیاز اولین نفر بودن درشروع بازی گلف
Other Matches
set point
اخرین امتیاز بازی
home court advantage
امتیاز بازی در خانه
point
درجه امتیاز بازی
One point for you.
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
century
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
What is the score?
چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
centuries
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
maiden over
بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
par
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
best ball
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
stroke hole
بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
first in first out
صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
squash tennis
بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
fifo
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
first strike
اولین ضربت در اولین حمله
fifo
اولین صادره از اولین وارده
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
kickoff
ضربه ازاد با پاشنه پا درشروع
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
picket
صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
pickets
صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
picketed
صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
fifo
که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
headmost
اولین
initialling
اولین
initialed
اولین
initiatory
اولین
initialing
اولین
initialled
اولین
initials
اولین
initial
اولین
initialed
اولین یا در ابتدا
initial
اولین امضاء
initialed
اولین قسمت
initialled
اولین یا در ابتدا
initialing
اولین قسمت
first generation
اولین سری
initialing
اولین امضاء
initial
اولین یا در ابتدا
immediate destination
اولین مقصد
initialed
اولین امضاء
initial
اولین قسمت
seconding
که پس از اولین می آید
initials
اولین یا در ابتدا
initialling
اولین یا در ابتدا
initials
اولین امضاء
first strike
اولین ضربه
betimes
در اولین فرصت
second
که پس از اولین می آید
seconded
که پس از اولین می آید
initialled
اولین قسمت
seconds
که پس از اولین می آید
initialing
اولین یا در ابتدا
first salvo
اولین رگبار
initialled
اولین امضاء
initialling
اولین قسمت
initialling
اولین امضاء
initials
اولین قسمت
straight run pitch
تفاله اولین تقطیر
at first light
در اولین روشنایی روز
first light
اولین طلیعه خورشید
first ionization potential
پتانسیل اولین یونش
at your earliest convenience
در اولین فرصت مناسب
Go to the first crossroad.
به اولین چهارراه بروید.
dday
اولین روزاغاز بکار
Go to the first crossroad.
به اولین تقاطع بروید.
homes
اولین رکورد داده در فایل
January
اولین ماه سال مسیحی
alphas
اولین گونه یک محصول کامپیوتری
alpha
اولین گونه یک محصول کامپیوتری
home
اولین رکورد داده در فایل
primary
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
filo
اخرین صادره از اولین وارده
lifo last in first out
اولین صادره از اخرین وارده
first offender
متخلف برای اولین بار
lifo
اولین صادره ازاخرین وارده
standard
اولین مگا بایت حافظه در PC.
CERN
یس که www اولین آنجا اختراع شد
first offenders
متخلف برای اولین بار
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
standards
اولین مگا بایت حافظه در PC.
initialed
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
green run
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
low sunday
اولین یکشنبه بعد از عید پاک
initial
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initialled
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
delivery leadtime
زمان تحویل اولین پارتی وسایل
initialing
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ash wednesday
اولین روز ایام روزهء مسیحیان
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
drop cap
حرف درشت اولین کلمه پاراگراف
initialling
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
delivery leadtime
زمان تحویل اولین قسمت وسایل
initials
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
computed air release point
نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
second strike
اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
geometric mean
فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
first offender
کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
initials
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
initial
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
widows
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد
first offenders
کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
widow
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
initialled
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
initialed
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
initialing
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
initialling
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
first salvo
اولین سری تیراندازی روی هدف دیگرانجام میشود
innovation theory
این نظریه اولین بار توسط جوزف شومپتر
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
peremptory undertaking
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
floats
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
floated
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
float
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
origins
محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
execution
محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
origin
محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
credit
امتیاز
franchise
امتیاز
francs
امتیاز
prominency
امتیاز
prominence
امتیاز
franc
امتیاز
credits
امتیاز
crediting
امتیاز
lease
امتیاز
franchises
امتیاز
plus
امتیاز
prerogatives
امتیاز
leases
امتیاز
prerogative
امتیاز
credited
امتیاز
scoreless
بی امتیاز
distinctions
امتیاز
scores
امتیاز
rectums
امتیاز
chartering
امتیاز
chartered
امتیاز
charter
امتیاز
distinction
امتیاز
scored
امتیاز
priviege
امتیاز
score
امتیاز
charters
امتیاز
runs
یک امتیاز
pre-eminence
امتیاز
advantage
امتیاز
scorelines
خط امتیاز
act of grace
امتیاز
ad
امتیاز
run
یک امتیاز
ads
امتیاز
game bird
یک امتیاز
scoreline
خط امتیاز
rectum
امتیاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com