English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (3 milliseconds)
English Persian
routine امور غیر مهم
routinely امور غیر مهم
routines امور غیر مهم
Search result with all words
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
job زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
authority اولیاء امور
administration اداره امور یکانها
administrations اداره امور یکانها
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
chaplain افسر امور دینی
chaplains افسر امور دینی
domicile منزل یا مرکز مهم امور
domiciles منزل یا مرکز مهم امور
authorities اولیای امور
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
functional رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
Foreign Office وزارت امور خارجه
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
interior امور داخله
interiors امور داخله
bureaucratic وابسته به امور اداری
miscellaneous امور متفرقه
politics علم سیاسی امور سیاسی
politics علم سیاست امور سیاسی
technician شخص متخصص در امور صفتی
technicians شخص متخصص در امور صفتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
promiscuous بیقید در امور جنسی
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
air branch قسمت امور هوایی
amor امور
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
authority ties of the state اولیا امور
authority ties of the state مصادر امور
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
civic action امور عام المنفعه
civil affairs امور غیرنظامیان
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
clerical test ازمون امور دفتری
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
combat duty امور رزمی
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
customs broker واسطه امور گمرکی
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
financial affairs امور مالی
financial affairs امور مربوط به مالیه
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
fish warden متصدی امور شیلات
foreign minister وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
Other Matches
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
personal affairs امور شخصی
aviation authority امور هواپیمایی
money matters امور پولی
religious matters امور دینی
non litigious matters امور حسبی
interior affairs امور داخلی
the high functionery ries of the state مصادر امور
state affairs امور مملکتی
principal centre of affairs مرکز مهم امور
probate court محکمه امور حسبی
resgestae امور انجام شده
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
space broker کارگزار امور تبلیغات
table of authorities جدول اولیا امور
tax administration اداره امور مالیات
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
g air رکن 2 امور هوایی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
majordomo متصدی امور خانوادگی
militarization نظامی کردن امور
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
non litigious matters act قانون امور حسبی
politico military امور سیاسی نظامی
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
State Department وزارت امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
testamentary causes امور مربوط به وصایا
to arrange matters ترتیب دادن امور
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
to take the helm زمام امور رادردست گرفتن
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
superstitious uses مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com