Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
Other Matches
her next was a merchant
شوهر بعدی وی بازرگان بود
shift forward
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
carry
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
assumed decimal point
ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
assumed grid
شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
brother in low
برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
uncle
شوهر عمه شوهر خاله
uncles
شوهر عمه شوهر خاله
brorher in law
برادر شوهر شوهر خواهر
its little ones
بچههای کوچک ان
hence with your little one's
بچههای خودرابرداروبرو
there is no room fo rlazy boys
جا برای بچههای تنبل نداریم
nursery schools
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
ragged school
اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
projecting
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
makings
صفات یا
paternity
صفات پدری
secondary qualities
صفات ثانوی
sportmanlike
صفات ورزشکارانه
womanliness
صفات زنانه
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
characterization
توصیف صفات اختصاصی
homozygote
واجد صفات پدرومادر
germanity
صفات ویژه المانی
epithetical
دارای صفات یا القال
attributes of god
صفات یا اسامی خدا
animalization
واجد صفات حیوانی
interosculate
صفات مشترک داشتن
admirable qualitics
صفات پسندیده یاستوده
qualities inhering in a person
صفات جبلی شخص
ethos
صفات وشخصیت انسان
patterns
الگو صفات فردی
pattern
الگو صفات فردی
osculate
صفات مشترک داشتن
osculation
تماس اشتراک صفات
whorish
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
to p any one's good qualities
صفات نیک کسی راستودن
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
quantitative
بیان شده بر حسب صفات
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
quantitatively
بیان شده بر حسب صفات
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
dysgenic
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
disfeature
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
echinoid
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
autosexing
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
These qualities are esteemed by managers.
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
assumptive
فرضی
presumptive title
حق فرضی
assumed
فرضی
hypothetical
فرضی
an imaginary line
خط فرضی
imaginary
فرضی
obligatory
فرضی
agonic line
خط فرضی
suppisitive
فرضی
suppositive
فرضی
suppositional
فرضی
theoretical
فرضی
supposed
فرضی
hypothetic
فرضی
presumptive
فرضی
hypothetial
فرضی
phantom line
خط فرضی
coupled
زن و شوهر
pair
زن و شوهر
hub or hub by
شوهر
couple
زن و شوهر
bachelors
زن بی شوهر
husbands
شوهر
husband
شوهر
bachelor
زن بی شوهر
wedded
زن و شوهر
hubby
شوهر
hubbies
شوهر
mans
شوهر
man
شوهر
feme sole
زن بی شوهر
trigamist
زن سه شوهر
discovert
بی شوهر
spouses
زن یا شوهر
couples
زن و شوهر
spouse
زن یا شوهر
hypothetical construct
سازه فرضی
assumed azimuth
گرای فرضی
assumed orientation
توجیه فرضی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
arbitrary control
کنترل فرضی
assumed position
موضع فرضی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
dead reckoning
محل فرضی
dead reckoning
نقطه فرضی
hypostatic
اصلی- فرضی
assumed mean
میانگین فرضی
implied trust
مسئولیت فرضی
persumptive death
موت فرضی
supposed death
موت فرضی
presumed death
موت فرضی
supposedly
بطور فرضی
suppositions
فرضی انگاشتی
supposition
فرضی انگاشتی
hypothetical case
دعوی فرضی
presumption of death
موت فرضی
presumptive title
سمت فرضی
presumptive
فرضی احتمالی
suppositious
فرضی خیالی
john done
اسم فرضی
assumed name
نام فرضی
line of scrimmage
خط فرضی تجمعی
theoretical competition
رقابت فرضی
notional income
درامد فرضی
stepfather
شوهر مادر
father-in-law
پدر شوهر
fathers-in-law
پدر شوهر
espouses
شوهر دادن
monogamous
دارای یک زن یا یک شوهر
espoused
شوهر دادن
mothers-in-law
مادر شوهر
bigamous
دارای دو زن یا دو شوهر
espousing
شوهر دادن
matron
زن شوهر دار
cuckolds
شوهر زن زانیه
married
شوهر دار
cuckolding
شوهر زن زانیه
cuckolded
شوهر زن زانیه
cuckold
شوهر زن زانیه
marries
شوهر دادن
wed
زن یا شوهر دادن
stepfathers
شوهر مادر
matrons
زن شوهر دار
espouse
شوهر دادن
marry
شوهر دادن
father in law
پدر شوهر
give in marriage
شوهر دادن
polygamist
شوهر چند زن
polyandrist
زن چند شوهر
mother in low
مادر شوهر
mother-in-law
مادر شوهر
monandry
اعتیاد به یک شوهر
monandry
زندگی با یک شوهر
monandrous
دارای یک شوهر
marriageable
تنه شوهر
step son
پسرزن یا شوهر
brother-in-law
شوهر خواهر
brothers-in-law
شوهر خواهر
brother in law
شوهر خواهر
fictitious force
نیروی فرضی
[فیزیک]
ideal
نمونه کامل فرضی
ideals
نمونه کامل فرضی
warrant of presumed death
حکم موت فرضی
hypothesis
قضیه فرضی نهشته
intervening variable
متغیر فرضی رابط
presumption of the death decree
حکم موت فرضی
rule of thumb
حساب تخمینی و فرضی
presumption of death decree
حکم موت فرضی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
agonic line
خط فرضی روی نقشه
assumed grid
شبکه بندی فرضی
hypothetico deductive method
روش فرضی- قیاسی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
cone of scape
مخروط فرضی در اگزوسفر
implied malice
سوء نیت فرضی
hypotheses
قضیه فرضی نهشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com