English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English Persian
machine operator اپراتور ماشین
Search result with all words
manual انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
operator مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operators مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
automatic lathe operator اپراتور ماشین تراش خودکار
operator of heavy machinery اپراتور ماشین الات سنگین
operator of light machinery اپراتور ماشین الات سبک
Other Matches
operator اپراتور
operators اپراتور ها
users اپراتور ها
operator اپراتور
operators اپراتور
user اپراتور
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
console operator اپراتور کنسول
computer operator اپراتور کامپیوتر
exclusive or اپراتور بولی
arithmetic operator اپراتور محاسباتی
logic operator اپراتور منطقی
operator console کنسول اپراتور
operator console پیشانه اپراتور
wireless operator اپراتور بی سیم
impedance operator اپراتور مقاومت
monadic boolean operator اپراتور بولی با یک اپراند
monadic operator اپراتور منط قی فقط با یک عملوند
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
control line ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
worked فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
work فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
menus انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
menu انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
inclusive or اپراتور بولی که مقدار جدول صحت را بیان میکند
automatics آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
panel یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panels یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
internal زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
objecting داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
operator وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
indirect objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
objected داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
operators وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
direct objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
unattended operation سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
key قطعه ای کاغذ بالای کلیدهای مخصوص برای یادآوری به اپراتور تابع های خاص
workspace فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
defaults عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
conscious error خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
defaulting عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
control line aircraft نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
howler صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
key صدای تولید شده توسط کامپیوتر که به اپراتور اجازه میدهد تا بداند که کلید انتخاب شده ثبت شده است
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
menus برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
error خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
wraparound سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
worded سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
motor ماشین
machine ماشین
engine ماشین
gins ماشین
motor- ماشین
motors ماشین
mill ماشین
wheel رل ماشین
wheeling رل ماشین
wheels رل ماشین
pressman ماشین چی
pressmen ماشین چی
automaton ماشین
automatons ماشین
gin ماشین
plant ماشین
motored ماشین
machanist ماشین چی
apparatus ماشین
mills ماشین
mechanisms ماشین
freeze-up ماشین
runner ماشین چی
runners ماشین چی
plants ماشین
mechanism ماشین
machined ماشین
machines ماشین
machine equipment تجهیزات ماشین
typewriter ماشین تحریر
machine run رانش ماشین
typewriters ماشین تحریر
station wagons ماشین کبریتی
synchronous machine ماشین همگام
station wagon ماشین کبریتی
tank باک ماشین
print ماشین کردن
tank ماشین سوخت
prints ماشین کردن
reaper ماشین درو
reapers ماشین درو
machine oriented ماشین گرا
printed ماشین کردن
three phase machine ماشین سه فازه
machine error خطای ماشین
hoods کاپوت ماشین
machine code رمز ماشین
machine code دستورالعملهای ماشین
cash register ماشین صندوقداری
cash registers ماشین صندوقداری
hood کاپوت ماشین
sunchronous machine ماشین سنکرون
teazle ماشین خارزنی
teazel ماشین خارزنی
teaching machine ماشین تدریس
teaching machine ماشین اموزش
tar spraying machine ماشین قیرپاش
synchronous machine ماشین همزمان
machine independent مستقل از ماشین
steam whistle سوت ماشین
cropper ماشین موزنی
machine language زبان ماشین
automobiles ماشین خودرو
machine operating عملکرد ماشین
treadles رکاب ماشین
type writer ماشین تحریر
type writer ماشین تحرر
treadle رکاب ماشین
buffer ماشین لرزنده
virtual machine ماشین مجازی
machine oil روغن ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine intelligence هوش ماشین
automobile ماشین خودرو
machine learning فراگیری ماشین
turing machine ماشین تورینگ
type write ماشین کردن
weldor ماشین جوشکاری
machine instruction دستورالعمل ماشین
autos ماشین سواری
chauffeur راننده ماشین
chauffeured راننده ماشین
auto ماشین سواری
pinball machine ماشین پینبال
chauffeuring راننده ماشین
chauffeurs راننده ماشین
machine fault عیب ماشین
cl مخفف یک ماشین پر
mimeograph ماشین تکثیر
machine operator متصدی ماشین
machine operator کارگردان ماشین
machine fault نقص ماشین
two phase machine ماشین دو فازه
two way machine ماشین دو راهه
turning machine ماشین تراش
adder ماشین جمع
adders ماشین جمع
trench excavator ماشین حفاری
pinball machines ماشین پینبال
beading machine ماشین روکوب
pile driving appartus ماشین شمعکوبی
commutating machine ماشین جابجاگری
commutator machine ماشین کموتاتودار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com