English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
Other Matches
circular carpet قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
Pentium Pro قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
zara design نقش محرمات [قدیمی ترین نقش شناخته شده فرش بصورت ساده و نوارهای موازی در طول فرش بافته می شود.]
Fustat rug فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
salor سالور [از قدیمی ترین ایل های ترکمن که به قرن چهارم هجری شمسی باز می گردند. عده ای هم در افغانستان زندگی می کنند. نگاره خاص فرش های آنها گل های هشت ضلعی است.]
Millefleurs design طرح هزاران گل [در این طرح که نمونه قدیمی موجود آن مربوط به قرن هجدهم میلادی است در کشمیر بصورت محرابی بافته شده و در محراب را با انواع شکوفه ها و گل ها تزئین کرده اند.]
Pazyryk rug فرش پازیریک [این فرش از قدیمی ترین فرش های بافته شده که در منطقه ای به هم نام در یخچال های طبیعی سیبری می باشد بود. دانشمندان معتقدند محل بافته شدن جایی غیر از سیبری بوده است.]
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost پایین ترین زیر ترین
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
floral design طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
parallel اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
Persian فارسی
In Persian script . بخط فارسی
what happened befor معنیش به فارسی
miter angle زاویه فارسی
miter box saw اره فارسی بر
splay پخدار فارسی
miter and bevel saw اره فارسی بر
senneh knot گره فارسی
splayed پخدار فارسی
bevel guage گونیای فارسی
miter اتصال فارسی
splaying پخدار فارسی
miter فارسی بریدن
Persian knot گره فارسی
mitre joint اتصال فارسی
bevel gauge گونیای فارسی
miter weld جوشکاری فارسی
corner joint اتصال فارسی
miter joint برش فارسی
asymmetric knot [farsi] گره فارسی
i feel wather you and I'm sorry about what happened before معنیش به فارسی
miters فارسی بریدن
mitre فارسی بریدن
mitres فارسی بریدن
the persian language زبان فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before معنیش به فارسی
splays پخدار فارسی
mitering cut برش فارسی
t mitre the square گونیا را فارسی کردن
i feel wather and you I'm sorry about what happened before معنیش به فارسی چی میشه
stavesacre زبان در قفای فارسی
i teach him persian من به او فارسی درس میدهم
he is a scholar in persian در زبان فارسی فاضل
eeglish persian dictionary فرهنگ انگلیسی به فارسی
My mother togue is Persian. زبان مادری من فارسی است
to study persian زبان فارسی تحصیل کردن
kiosk مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
Frisbee نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
kiosks مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
Persian [Iranian ] calendar گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
pcv این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
This is its Persian rendering ( translation) . این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
to purify the person language زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
old red sandstone سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
backmost پس ترین
leftmost سمت چپ ترین
undermost پایین ترین
driest خشک ترین
hindmost عقب ترین
first and foremost <adv.> پیش ترین
downmost پایین ترین
lower most پایین ترین
midmost میان ترین
meritorious شایسته ترین
middlemost میان ترین
lowermost پایین ترین
drier : خشک ترین
lowest پایین ترین
undermost زیر ترین
nethermost پست ترین
westernmost غربی ترین
most important <adj.> مهم ترین
arrant بدنام ترین
furthest پیشرفته ترین
proto مهم ترین
best عظیم ترین
lattermost عقب ترین
rearmost عقب ترین
most significant پراهمیت ترین
foremost پیش ترین
lattermost پست ترین
least significant کم اهمیت ترین
more like;most like شبیه ترین
eldest مسن ترین
topmost اعلی ترین
aftmost عقب ترین
backmost عقب ترین
bottommost پایین ترین
rightmost راست ترین
ticks سخت ترین مرحله
best شایسته ترین پیشترین
eastermost شرقی ترین نقطه
most significant bit با ارزش ترین بیت
most significant bit با اهمیت ترین بیت
easternmost شرقی ترین نقطه
most significant digit با ارزش ترین رقم
lsb کم اهمیت ترین بیت
next نزدیک ترین پس ازان
heartstring عمیق ترین احساسات دل
tick سخت ترین مرحله
ticked سخت ترین مرحله
royal road اسان ترین راه
neap tide پائین ترین جزر و مد
top flight اعلی ترین مرتبه
aftermost عقب ترین واپسین
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
bottom price پائین ترین قیمت
least significant digit کم اهمیت ترین رقم
most significant digit با اهمیت ترین رقم
innermost داخلی ترین دراعماق
neap خفیف ترین جزر و مد
tenth rate از پایین ترین جنس
tenth rate پایین ترین درجه
full-back عقب ترین بازی کن
full-backs عقب ترین بازی کن
kappa حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
thermosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
lasts پایین ترین درجه یا مقام
lasted پایین ترین درجه یا مقام
sternmost عقب ترین قسمت کشتی
troposphere پایین ترین بخش اتمسفر
primitive data type ساده ترین شکل داده
last پایین ترین درجه یا مقام
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
admirals عالی ترین افسرنیروی دریایی
admiral عالی ترین افسرنیروی دریایی
fullback جای عقب ترین بازی کن
combat resolution پایین ترین رده رزمی
culminant درمرتفع ترین موضع کامل
exosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
upmost عالی ترین بالاترین درجه
curtal step پایین ترین پله پلگان
curtail step پایین ترین پله پلگان
Put your warmest clothes on . گرم ترین لباسهایت را تن کرد
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
least upper bound [lub, LUB] کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
bottoms با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
lower low water پایین ترین پست رفت اب دریا
next of kin نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
supremum کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
least developed countries پائین ترین کشورهای در حال توسعه
lowest common multiple [LCM] کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
last but not least <idiom> آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
This is the easisrt way. این آسان ترین راه است
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
bottom با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
best-seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
msb با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
best-sellers پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor [gcd] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
msd با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
endodermis داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
aftermost نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
best seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
highest common factor [HCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
lives موجود
life موجود
handy موجود
disposal موجود
bound موجود
handiest موجود
handier موجود
on hand موجود
stocked موجود
stock موجود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com