Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
chamomile
بابونه معمولی یامعطر
Other Matches
chamomile
بابونه
camomile
بابونه
corn mayweed
بابونه صحرایی
matricaria
جنس بابونه
matricaria chamomilla
بابونه شیرازی
matricaria parthenium
بابونه گاوی
mayweed
یکجور بابونه بدبو
pellitory
بابونه زرد عاقرقرحا
conventional
معمولی
copybook
معمولی
faceless
معمولی
routines
معمولی
received
معمولی
usu
معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
wonted
معمولی
normal
معمولی
ordinary
معمولی
standards
معمولی
routinely
معمولی
standard
معمولی
routine
معمولی
longhand
خط معمولی
light water
اب معمولی
open cheque
چک معمولی
ferial
معمولی
standard gauge
اندازه معمولی
standard brick
اجر معمولی
standard bar
میله معمولی
ordinal type
نوع معمولی
ordinary clay
خاک رس معمولی
plain concrete
بتن معمولی
normal interval
فاصله معمولی صف
normal permeability
نفوذپذیری معمولی
onery
عادی معمولی
man in the street
فرد معمولی
rudas
پست معمولی
standard motor
موتور معمولی
mass concrete
بتن معمولی
medium lampholder
سرپیچ معمولی
nonstandard
غیر معمولی
hepatica
غافث معمولی
unselected clay
خاک رس معمولی
ambient
پس زمینه معمولی
procedure message
پیام معمولی
ranko
سرباز معمولی
common whipping
بست معمولی
common link
حلقه معمولی
piper nigrum
فلفل معمولی
civil time
ساعت معمولی
ap seogi
ایستادن معمولی
ethanol
الکل معمولی
single precision
با دقت معمولی
ethyl alcohol
الکل معمولی
ornery
عادی معمولی
banal
مبتذل معمولی
rock brake
بسفایج معمولی
ornary
عادی معمولی
ordinary share
سهام معمولی
general cargo
کالای معمولی
commonplace
معمولی مبتذل
wrought iron
اهن معمولی
common
معمولی متعارفی
typical
<adj.>
بافت معمولی
undressing
جامه معمولی
undresses
جامه معمولی
undress
جامه معمولی
complements
تعارفات معمولی
complementing
تعارفات معمولی
complemented
تعارفات معمولی
normal good
کالای معمولی
American bond
آجرچینی معمولی
irregular
غیر معمولی
commoners
معمولی متعارفی
commonest
معمولی متعارفی
mulberry
توت معمولی
general
کلی معمولی
generals
کلی معمولی
generals
معمولی و نه مخصوص
mulberries
توت معمولی
charge hand
کارگر معمولی
standard trench
سنگر معمولی
general
معمولی و نه مخصوص
street virus
ویروس معمولی
meaner
پست معمولی
the a merchant
سوداگر معمولی
standards
طبیعی یا معمولی
workaday
معمولی عادی
standard
طبیعی یا معمولی
white mulatto
توت معمولی
normal
عادی معمولی
complement
تعارفات معمولی
everyday
معمولی مبتذل
meanest
پست معمولی
mean
پست معمولی
normal charge
خرج معمولی توپ
light hydrogen
هیدروژن سبک یا معمولی
normal magnetization curve
خم مغناطیس پذیری معمولی
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
walked
گام معمولی اسب
in normal situations on public roads
در ترافیک معمولی خیابان
milkwort
پلی گالای معمولی
walks
گام معمولی اسب
inverted l antenna
انتن معمولی رادیو
l antenna
انتن معمولی رادیو
normal sulphation of battery
سولفاتی شدن معمولی
joiner door
درب معمولی ناو
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
martlet
پرستوی معمولی اروپایی
ordinary grasp
گرفتن میله معمولی
route
راه جریان معمولی
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
bracket
حالت معمولی کروشه
undersized
کوچکتر ازاندازه معمولی
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
well worn
پیش پا افتاده معمولی
stand
سطح معمولی اب دریا
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
week day
روز معمولی هفته
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
standard rain gage
باران سنج معمولی
conventional
جنگ افزارهای معمولی
walk
گام معمولی اسب
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
routes
راه جریان معمولی
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
conventional milling machine
دستگاه فرز معمولی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
outre
خارج از حدود معمولی
common stock
سهام معمولی شرکت
combination grasp
گرفتن معمولی و برعکس
It was the usual scene.
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
ordinary differential equation
[ODE]
معادله دیفرانسیل معمولی
[ریاضی]
ordinary least square method
روش حداقل مربعات معمولی
guttersnipe
نوک دراز یا پاشله معمولی
horseweed
خزه معمولی امریکای شمالی
normalizes
بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary
پیام معمولی از نظر ارجحیت
normalize
بصورت عادی و معمولی دراوردن
deffered maintenance
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
normalising
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises
بصورت عادی و معمولی دراوردن
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
fair wear and tear
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
normalised
بصورت عادی و معمولی دراوردن
standard egg section
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
snail mail
اصط لاح عامیه به پست معمولی
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
entremets
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
service ceiling
سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
it is of a normal size
دارای اندازه عادی یا معمولی است
preparing
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
Can't you just say hello like a normal person?
نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
prepare
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
shock waves
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
mufti
جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
names
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
name
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shock wave
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
gyroplane
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
kilderkin
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
quad
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
superspeedway
مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
fosse commune
[قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
quads
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
advertorial
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
offices
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
VBScript
مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
alley
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
alleyways
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
dial up line
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
squawk
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
genet
جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
doubled up
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
doubled
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
radius of integration
شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
working sails
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
mantissa
رقم اعشاری لگاریتم معمولی افزایش عدد اعشاری
teletext
روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است
inferior figures
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
case
حرف بزرگ یا حرف معمولی
[فناوری چاپ]
standard
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
conventional sign
علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com