Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
basic load
بار مبنای مهمات یا وسایل
Other Matches
antimateriel ammunition
مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
rack
قفسه مهمات و وسایل
racked
قفسه مهمات و وسایل
racks
قفسه مهمات و وسایل
wracks
قفسه مهمات و وسایل
wracked
قفسه مهمات و وسایل
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
datum point
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
datum
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
inventory fraction
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
hexadecimal
مبنای 61
ternary
در مبنای سه
base of fire
مبنای اتش
number base
مبنای عددی
on trust
بر مبنای اعتبار
fuselage refrence line
خط مبنای بدنه
force basis
مبنای یکان
basic of issue
مبنای توزیع
fire base
مبنای اتش
ration basis
مبنای جیره
rationale
مبنای کار
refrence
مبنای مقایسه
datum line
خط مبنای سنجش
binary number system
سیستم مبنای دو
sentience
مبنای حس وحساسیت
data base
مبنای اطلاعات
fixed radix
با مبنای ثابت
ternary
سه مبنایی در مبنای سه
unit of issue
مبنای توزیع
troop basis
مبنای یکان
computer based
بر مبنای کامپیوتر
monetary base
مبنای پولی
tax base
مبنای مالیاتی
mobilization base
مبنای بسیج
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
datum sweeping mark
علامت مبنای روبش
altitude separation
حد سطوح مبنای ارتفاع
meteorological datum plane
ایستگاه مبنای هواسنجی
mission load
بار مبنای عملیاتی
chart datum
مبنای عمق نقشه
datum plane
سطح مبنای اب دریا
datum plane
سطح مبنای ارتفاع
ruled based deduction
استنباط بر مبنای مقررات
troop basis
مبنای واگذاری یکان
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
software base
مبنای نرم افزار
hydrographic datum
سطح مبنای اب نگاری
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
fire support base
مبنای پشتیبانی اتش
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
base reserves
اماد مبنای ذخیره
force basis
یکانهای مبنای هر قسمت
wartime load
بار مبنای ناو
ordnance
مهمات
munitions
مهمات
ammo
مهمات
ammunition
مهمات
ordnace
مهمات
munition
مهمات
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
b
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
base of operations
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
hydrographic datum
سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
altitude datum
سطح مبنای ارتفاع سنجی
production base
مبنای تولید یا تولیدات ملی
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
line of site
خط تراز یا مبنای افق توپ
peak load pricing
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
keypad
و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
plane of fire
سطح مبنای مسیر تیراندازی
fixed ammunition
مهمات ثابت
explosive ordnance
مهمات منفجره
caves
زاغه مهمات
cave
زاغه مهمات
munitioneer
مهمات ساز
practice ammunition
مهمات مشقی
bunker
زاغه مهمات
drill ammunition
مهمات مشقی
igloo space
زاغههای مهمات
bunkers
زاغه مهمات
loads
بارگیری مهمات
live
مهمات جنگی
lived
مهمات جنگی
load
بارگیری مهمات
inert ammunition
مهمات مشقی
live ammunition
مهمات جنگی
munitions of war
مهمات جنگی
inert ammunition
مهمات بی اثر
piggy back
کیسه مهمات
ammunition lot
نوبه مهمات
ball ammunition
مهمات مانوری
lot
نوبه مهمات
magazines
انبار مهمات
ammunition depot
انبار مهمات
magazine
انبار مهمات
ammunition dump
انبار مهمات
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
ammunition credit
سهمیه مهمات
ammunition condition
وضعیت مهمات
ammo zero
مهمات تمام
ammunition barricade
بستههای مهمات
ammunition pit
زاغه مهمات
ammunition pit
چاله مهمات
ammunition carrier
مهمات بیار
ammunition trains
بنه مهمات
armed ammunition
مهمات مسلح
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
ammunition chest
جعبه مهمات
service ammunition
مهمات جنگی
separate loading
مهمات مجزا
tracers
مهمات رسام
ammunition dump
زاغه مهمات
tracer
مهمات رسام
inert
مهمات مشقی
ammunition handler
متصدی مهمات
cook off
گل کردن مهمات
ammunition identification code
کد شناسایی مهمات
service ammunition
مهمات رزمی
chemical ammunition
مهمات شیمیایی
blank ammunition
مهمات مانوری
blank ammunition
مهمات مشقی
caisson
صندوق مهمات
caisson
واگون مهمات
separate ammunition
مهمات مجزا
artillery ammunition
مهمات توپخانه
pay grade
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
denary notation
سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
time preference theory of interest
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
ammo plus
مهمات بیش از نصف
ammunition lift capability
مقدورات حمل مهمات
igloo space
زاغه بتونی مهمات
magazine space
محوطه زاغه مهمات
shell room
انبار مهمات ناو
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
gun room
مخزن مهمات درکشتی
ammunition day of supply
روز اماد مهمات
ammunition data card
کارت مشخصات مهمات
ammunition credit
سهمیه مهمات ذخیره
inventory lot
نوبه ذخیره مهمات
ammunition depot
محل تدارک مهمات
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
lot number
شماره نوبه مهمات
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
special ammunition
مهمات مخصوص یا ویژه
semifixed
مهمات نیمه ثابت
ordnance
مهمات ساز وبرگ
arsenals
انبار مهمات جنگی
armement
مهمات کشتی جنگی
armed ammunition
مهمات اماده انفجار
ammo minus
مهمات کمتر از نصف
destruction area
منطقه تخریب مهمات
arsenal
انبار مهمات جنگی
ammunition point
نقطه اماد مهمات
prescribed load
بار مهمات مجاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com