Total search result: 201 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
losing game |
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند |
|
|
Other Matches |
|
round robin (tournament or contest) <idiom> |
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند |
the game is up |
بازی باخت |
Those who lose must step out. |
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود |
following my lead |
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند |
harlequinade |
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی |
cutthroat |
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند |
stymieing |
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر |
stymie |
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر |
stymied |
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر |
stymies |
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر |
he is on as hamlet |
او هملت بازی میکند |
infielder |
که در وسط میدان بازی میکند |
mugwump |
سیاست و حزب بازی دوری میکند |
spoilsport |
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند |
spoilsports |
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند |
wire dancer |
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند |
comediennes |
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند |
bench warmer |
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند |
bench jockey |
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند |
comedienne |
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند |
character actors |
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
character actor |
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
bowler |
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند |
bowlers |
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند |
soubrette |
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره |
mats |
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند |
mat |
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند |
me seems |
مینماید |
he looks brave |
او دلیر مینماید |
he seems to be tired |
خسته مینماید |
methinks |
چنین مینماید |
cash dispensers |
پرداخت مینماید |
cash dispenser |
پرداخت مینماید |
defeated |
باخت |
defeat |
باخت |
defeats |
باخت |
defeating |
باخت |
loss |
باخت |
away |
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند |
it look as if |
چنین مینماید که گویی |
win:i had twowins and onedefc |
من دو بردداشتم و یک باخت |
lemons |
باخت عمدی |
loss on points |
باخت با امتیاز |
unbeatable |
باخت ناپذیر |
tank |
باخت عمدی |
gamble |
برد و باخت |
gambles |
برد و باخت |
sudden-death |
ناگهان باخت |
sudden death |
ناگهان باخت |
lemon |
باخت عمدی |
dump |
باخت عمدی |
gambled |
برد و باخت |
player |
بازیکن |
spieler |
بازیکن |
gamer |
بازیکن |
gamester |
بازیکن |
player |
بازیکن |
spielers |
بازیکن ها |
gamers |
بازیکن ها |
players |
بازیکن ها |
gamesters |
بازیکن ها |
mail server |
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند |
it promisews to be easy |
چنین مینماید که اسان است |
upset |
باخت رقیب محبوب |
upsets |
باخت رقیب محبوب |
upsetting |
باخت رقیب محبوب |
i had twowins and onedefc |
من دو برد داشتم و یک باخت |
linemen |
بازیکن خط جلو |
cf |
بازیکن مرکز |
halfback |
بازیکن میانه |
halfback |
میان بازیکن |
lineman |
بازیکن خط جلو |
linksman |
گلف بازیکن |
bulk carrier |
کشتی که کالای فله حمل مینماید |
combination carrier |
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید |
bulk carriers |
کشتی که کالای فله حمل مینماید |
default |
غیبت بازیگر یا تیم و باخت |
defaulting |
غیبت بازیگر یا تیم و باخت |
defaults |
غیبت بازیگر یا تیم و باخت |
defaulted |
غیبت بازیگر یا تیم و باخت |
what is the score |
حساب برد و باخت چقدراست |
seeded |
بازیکن سابقه دار |
player |
هنرپیشه بازیکن ورزشی |
never failing |
حتمی |
imperatives |
حتمی |
very |
حتمی |
unalienable <adj.> |
حتمی |
emergencies |
حتمی |
indispensable |
حتمی |
unalterable <adj.> |
حتمی |
imminent |
حتمی |
emergence |
حتمی |
all right |
حتمی |
definite <adj.> |
حتمی |
cretain |
حتمی |
emergency |
حتمی |
categoric |
حتمی |
categorical |
حتمی |
imperative |
حتمی |
indispensability |
حتمی |
cocksure |
حتمی |
inalienable <adj.> |
حتمی |
indispensable <adj.> |
حتمی |
inevitable <adj.> |
حتمی |
absolute <adj.> |
حتمی |
discount house |
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید |
factoring agent |
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید |
quarterback |
بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن |
quarterbacks |
بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن |
the inevitable |
حتمی الوقوع |
certain to happen |
حتمی الوقوع |
indispensably |
بطور حتمی |
potential enemy |
دشمن حتمی |
incident |
حتمی وابسته |
incidents |
حتمی وابسته |
liquid consonants |
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید |
constant speed unit |
گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید |
singleton |
ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد |
shortstop |
موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان |
inevitable |
حتمی الوقوع بدیهی |
portal to portal |
وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید |
award |
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید |
awards |
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید |
awarding |
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید |
awarded |
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید |
shinny |
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی |
sorehead |
شخص کم فرفیت که در اثر باخت یا شکست عصبانی میشود |
fielder |
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد |
It is in the bag . It is a dead cert. |
ردخورد ندارد (حتمی است ) |
combat essential |
مورد نیاز حتمی رزمی |
death is inevitable |
مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست |
photochemistry |
رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید |
acanthosisnigricans |
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید |
power function |
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید |
throw |
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی |
throwing |
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی |
throws |
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی |
fellow traveler |
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید |
third base |
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال |
dump |
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند |
frame |
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ |
gamesmanship |
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی |
misplay |
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن |
game |
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود |
to make a trick |
با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی] |
fire fight |
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی |
dib |
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند |
shinney |
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود |
kiss in the ring |
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد |
inning |
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ |
the story is probale |
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد |
embryophyte |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
knocked down |
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان |
harlepuinade |
نمایش لال بازی ودلقک بازی |
charlatanic |
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی |
crampet game |
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج |
repeater |
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند |
Bureaucracy . Red tape . |
کاغذ بازی ( قرطاس بازی ) |
del credere agent |
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید |
to be a foregone conclusion <idiom> |
نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن |
page |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
paged |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
pages |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
faults |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
destructive cursor |
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند |
edit |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
scsi |
بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند |
critical error |
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند |
controller |
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند |
edited |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
faulted |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
fault |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
controllers |
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند |
Intel |
بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند |
postbyte |
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند |
Intel |
بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند |
million instructions per second |
اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند |
key |
کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند |
slaves |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
slaved |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
slaving |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
slave |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
opens |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
samplers |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
opened |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
harder |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
hardest |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
dat |
درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند |
sampler |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
plotter |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
open |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
plotters |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
terminate and stay resident program |
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند |
logic |
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند |
optimize |
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد |
hard |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
uart |
از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند |
broadband |
روش ارسال که چندین کانال داده را به سیگنا تبدیل میکند و آن را در یک مسافت طولانی حمل میکند |
TCP |
مین میکند. این پروتکل داده ها را به صورت بسته در می آورد و خطای آنها را بررسی میکند |
EMM |
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند |