English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
Other Matches
excitation انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
high class communication set دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
communication link رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
pursuit تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
neutralize track هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
witch-hunts محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
elevation tracking دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
tailed تعقیب کردن
chased تعقیب کردن
traces تعقیب کردن
traced تعقیب کردن
chasing تعقیب کردن
prosecutes تعقیب کردن
ensued تعقیب کردن
prosecuting تعقیب کردن
sues تعقیب کردن
tracks تعقیب کردن
pursue تعقیب کردن
chases تعقیب کردن
practise تعقیب کردن
practises تعقیب کردن
prosecute تعقیب کردن
trace تعقیب کردن
follow up تعقیب کردن
tails تعقیب کردن
prosecuted تعقیب کردن
practicing تعقیب کردن
ensues تعقیب کردن
chivying تعقیب کردن
chase تعقیب کردن
practising تعقیب کردن
chivied تعقیب کردن
track تعقیب کردن
lay by the heels تعقیب کردن
pursues تعقیب کردن
sue تعقیب کردن
pursuing تعقیب کردن
suing تعقیب کردن
tail تعقیب کردن
to follow up تعقیب کردن
chivies تعقیب کردن
chivvying تعقیب کردن
pursued تعقیب کردن
chivvied تعقیب کردن
ensue تعقیب کردن
lay fast by the heels تعقیب کردن
chivvy تعقیب کردن
tracked تعقیب کردن
chace تعقیب کردن
chive تعقیب کردن
sued تعقیب کردن
chivvies تعقیب کردن
indicted تعقیب قانونی کردن
sued تعقیب قانونی کردن
track تعقیب مسیر کردن
indict تعقیب قانونی کردن
sue تعقیب قانونی کردن
follows تعقیب کردن فهمیدن
followed تعقیب کردن فهمیدن
indicting تعقیب قانونی کردن
tracked تعقیب مسیر کردن
prosecute تعقیب قانونی کردن
prosecuted تعقیب قانونی کردن
indicts تعقیب قانونی کردن
prosecutes تعقیب قانونی کردن
prosecuting تعقیب قانونی کردن
tracks تعقیب مسیر کردن
sues تعقیب قانونی کردن
follow تعقیب کردن فهمیدن
litigate تعقیب قانونی کردن
litigates تعقیب قانونی کردن
litigated تعقیب قانونی کردن
litigating تعقیب قانونی کردن
suing تعقیب قانونی کردن
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
suited خواست دادن تعقیب کردن
bloodhound بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
suit خواست دادن تعقیب کردن
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
practise or tice توط ئه دیدن تعقیب کردن
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
suits خواست دادن تعقیب کردن
bloodhounds بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
hound باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded باتازی شکار کردن تعقیب کردن
push along راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along forward راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along on راه خود را باعجله تعقیب کردن
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
law قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
process جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
estreat ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
processes جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
communication line خط مخابراتی
communication security تامین مخابراتی
communications channel کانال مخابراتی
additives پیوند کد مخابراتی
communications link پیوند مخابراتی
communication satellite ماهواره مخابراتی
additive پیوند کد مخابراتی
communication link تسلسل مخابراتی
communication deception فریب مخابراتی
communication network شبکه مخابراتی
communication signal سیگنال مخابراتی
communication cover پوشش مخابراتی
copy نگهبان مخابراتی
communications system سیستم مخابراتی
signal security تامین مخابراتی
communications processor پردازنده مخابراتی
communications protocol پروتکل مخابراتی
communications satellite ماهوارههای مخابراتی
copied نگهبان مخابراتی
signal communications ارتباطات مخابراتی
copying نگهبان مخابراتی
signal services قسمتهای مخابراتی
telenet شبکه مخابراتی
copies نگهبان مخابراتی
signal services خدمات مخابراتی
signal flag پرچم مخابراتی
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
communication standing instructions دستورات ثابت مخابراتی
selsyn سیستم سینکرونیزه مخابراتی
signalled علایم مخابراتی مخابرات
communication security برقراری تامین مخابراتی
signaled علایم مخابراتی مخابرات
volumes قدرت دستگاه مخابراتی
communication relay ship ناو تقویتی مخابراتی
volume قدرت دستگاه مخابراتی
communications software نرم افزار مخابراتی
way station ایستگاه رله مخابراتی
standing signal instructions دستورات ثابت مخابراتی
common user net work شبکه مخابراتی مشترک
communications server سرویس دهنده مخابراتی
signal علایم مخابراتی مخابرات
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
ace high سیستم مخابراتی قمرمصنوعی
communications control unit واحد کنترل مخابراتی
invisible hand فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
arraign احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
directed net شبکه توجیه شده مخابراتی
relayed ایستگاه واسطه مخابراتی رله
fire direction net شبکه مخابراتی هدایت اتش
relays ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
approved circuit مدار تصویب شده مخابراتی
phase jitter اعوجاجهای ناخواسته در یک سیگنال مخابراتی
spot net شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
couriers ماهواره مخابراتی رله کننده
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
courier ماهواره مخابراتی رله کننده
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
simplex circuit مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
cover دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
covers دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
coverings دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
tie line کانال مخابراتی کرایه داده شده
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
single line مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
parroted وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrot وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
parrots وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroting وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
cirvis دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
fan marker نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
ecom Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail
pogo در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
chace تعقیب
follow-up تعقیب
clampdowns تعقیب
clampdown تعقیب
continuation تعقیب
persecution تعقیب
further to در تعقیب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com