Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
accoutre
با تجهیزات اماده نمودن
Other Matches
tweaked
تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaks
تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaking
تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweak
تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
adopted types
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
devices
تجهیزات
device
تجهیزات
parrots
تجهیزات ای اف اف
parroting
تجهیزات ای اف اف
transfer equipment
تجهیزات
parroted
تجهیزات ای اف اف
parrot
تجهیزات ای اف اف
appliances
تجهیزات
appliance
تجهیزات
equipment
تجهیزات
equipments
تجهیزات
rig
تجهیزات
acoutrement
تجهیزات
instrumentation
تجهیزات
accouterments
تجهیزات
accouterment
تجهیزات
rigged
تجهیزات
rigs
تجهیزات
fixture
تجهیزات
materiel
تجهیزات
electric equipment
تجهیزات الکتریکی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
turning attachment
تجهیزات تراشکاری
ventilating equipment
تجهیزات تهویه
war material
تجهیزات جنگی
cryptoequipment
تجهیزات رمز
output equipment
تجهیزات خروجی
mechanical equipment
تجهیزات مکانیکی
individual aquipment
تجهیزات انفرادی
telephone equipment
تجهیزات تلفن
garage equipment
تجهیزات گاراژ
radar equipment
تجهیزات رادار
protective equipment
تجهیزات حفافتی
equipment logbook
دفتر تجهیزات
extra equipment
تجهیزات اضافی
standby equipment
تجهیزات جانشینی
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
plant
تجهیزات کارگاه
plants
تجهیزات کارگاه
machine equipment
تجهیزات ماشین
technical equipment
تجهیزات فنی
handling equipment
تجهیزات بار
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
capital equipments
تجهیزات سرمایهای
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
تجهیزات پیرامونی
assembly fixture
تجهیزات مونتاژ
outfits
تجهیزات حفاری
accessory equipment
تجهیزات یدکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
critical materials
تجهیزات مهم
illuminating device
تجهیزات روشنایی
outfit
تجهیزات حفاری
mobilization
تجهیزات قوا
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
shuttled
بردن افرادو تجهیزات
shuttle
بردن افرادو تجهیزات
induction melting equipment
تجهیزات ذوب القائی
ingot conveying device
تجهیزات انتقال شمش
table of organization and equipment (toe
جدول سازمان و تجهیزات
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
arsenal
ساختمان تجهیزات نظامی
cam turning attachment
تجهیزات تراش بادامک
forming attachment
تجهیزات تراش پروفیل
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
equipment logbook
دفترچه خدمتی تجهیزات
panoply
تجهیزات و ارایش کامل
honing equipment
تجهیزات سنگ زنی
grinding attachment
تجهیزات سنگ سمباده
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
basic end item
تجهیزات ووسایل اولیه
shuttles
بردن افرادو تجهیزات
data terminal equipment
تجهیزات ترمینال داده
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
paint spraying equipment
تجهیزات رنگ پاشی
data communications equipment
تجهیزات ارتباطات داده ها
mobile lubricating equipment
تجهیزات روغنکاری متحرک
mold making equipment
تجهیزات قالب سازی
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
core blowing equipment
تجهیزات دمیدن هسته
nitriting equipment
تجهیزات ازت دهی
pattern milling attachment
تجهیزات فرز مدل
x ray equipment
تجهیزات اشعه رونتگن
magazine feeding attachment
تجهیزات تغذیه مخزن
plant records
امار تجهیزات کارگاه
die sinking attachment
تجهیزات فرز حدیده
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
oil reclamation equipment
تجهیزات احیا روغن
defense articles
اماد و تجهیزات دفاعی
honeywell
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
unisys
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
assets
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
cam grinding attachment
تجهیزات سنگ زنی قوسی
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
well-appointed
دارای تجهیزات یا اثاثیهی خوب
friendly interface
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
motorola
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
integrated revision
بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
control data corporation
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
cutter grinding attachment
تجهیزات سنگ زنی قلم تراش
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
showdowns
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
equipment bay
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
showdown
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
trigraph
حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
to gain any ones ear
نمودن
animalize
نمودن
animadvert
نمودن
abstracts
نمودن
abstracting
نمودن
abstract
نمودن
showed
نمودن
shows
نمودن
show
نمودن
seemed
نمودن
seems
نمودن
seem
نمودن
dont
نمودن
dost
نمودن
showŠetc
نمودن
footprints
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
so
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
footprint
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
downtime
پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
dissociate
تفکیک نمودن
imprisoning
حبس نمودن
microjustification
ریزتراز نمودن
imprison
حبس نمودن
account
محاسبه نمودن
standardised
استاندارد نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
mirroring
معکوس نمودن
numeralization
عددی نمودن
standardises
استاندارد نمودن
friend
یاری نمودن
impeaching
احضار نمودن
catered
فراهم نمودن
impeaches
احضار نمودن
impeached
احضار نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
instal
منصوب نمودن
cater
فراهم نمودن
sorting
مرتب نمودن
catering
فراهم نمودن
standardize
استاندارد نمودن
standardising
استاندارد نمودن
indorsation
تصویب نمودن
imprisons
حبس نمودن
caters
فراهم نمودن
sums
خلاصه نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
friends
یاری نمودن
impeach
احضار نمودن
plotted
رسم نمودن
anneal
بادوام نمودن
installs
منصوب نمودن
installing
منصوب نمودن
install
منصوب نمودن
affixing
اضافه نمودن
affixed
اضافه نمودن
affix
اضافه نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
abating
رفع نمودن
affixes
اضافه نمودن
abates
رفع نمودن
abated
رفع نمودن
abate
رفع نمودن
depilate
ازاله مو نمودن از
to humble oneself
افتادگی نمودن
arraign
احضار نمودن
assimilatc
مقایسه نمودن
authorise
مجاز نمودن
dusk
تاریک نمودن
sketches
رسم نمودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com