Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
seedy
بتخم افتاده مندرس
Other Matches
flyblown
الوده بتخم حشرات
behind the times
<idiom>
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
tattered
مندرس
tatty
مندرس
tatter
تن پوش مندرس
rag
لباس مندرس
threadbare
نخ نما مندرس
dog eared
ژولیده مندرس
dog-eared
ژولیده مندرس
rags
لباس مندرس
clouts
چرم یاپارچه مندرس
clouting
چرم یاپارچه مندرس
clouted
چرم یاپارچه مندرس
clout
چرم یاپارچه مندرس
tattered
دارای جامهی مندرس
caddis
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
caddice
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
mellows
جا افتاده
out of date
از مد افتاده
low
افتاده
elliptic
افتاده
footworn
از پا افتاده
mellowing
جا افتاده
mellowed
جا افتاده
downfallen
افتاده
ripe
جا افتاده
riper
جا افتاده
ripest
جا افتاده
meek
افتاده
modest
افتاده
whacked
از پا افتاده
old hat
از مد افتاده
mellow
جا افتاده
crest fallen
افتاده
the meshes of a sieve mesh
در هم افتاده
old fashioned
از مد افتاده
unassuming
افتاده
flagging
افتاده
whacked
<adj.>
از پا افتاده
archaic
<adj.>
از مد افتاده
fallen
افتاده
delayed
عقب افتاده
installed
از کار افتاده
hors de combat
از کار افتاده
compromised
در خطراکتشاف افتاده
arrear
بدهی پس افتاده
backrent
اجارهء پس افتاده
lame ducks
از کار افتاده
back rent
اجاره پس افتاده
compromised
به خطر افتاده
seedy
از کار افتاده
out-of-date
<idiom>
از مد افتاده (دمد)
remotely
دور افتاده
winded
از نفس افتاده
cyma recta
موجی افتاده
noneffective
از کار افتاده
not operationally ready
از کار افتاده
nutant
پایین افتاده
obvolute
رویهم افتاده
out of order
از کار افتاده
outland
دور افتاده
with fingers interlocked
با انگشتان در هم افتاده
unassertive
افتاده حال
proleptic
پیش افتاده
protrudent
بیرون افتاده
short of breath
از نفس افتاده
short winded
از نفس افتاده
mity
کزم افتاده
copybook
پیشپا افتاده
tatty
پیش پا افتاده
decurrent
پایین افتاده
demimonde
عقب افتاده
dowm
از کار افتاده
unregarded
ازقلم افتاده
hanging gale
اجاره پس افتاده
he fell prone
دمر افتاده
old hat
پیش پا افتاده
impassionate
بهوس افتاده
in register
روی هم افتاده
jugate
روی هم افتاده
long face
لب و لوچه افتاده
deferred credits
درامد پس افتاده
deadlines
از کار افتاده
outlying
دور افتاده
retarded
عقب افتاده
ordinary
پیش پا افتاده
happened
<past-p.>
اتفاق افتاده
outstanding
عقب افتاده
recluses
دور افتاده
outstandingly
عقب افتاده
occurred
<past-p.>
اتفاق افتاده
recluse
دور افتاده
lame duck
از کار افتاده
trite
پیش پا افتاده
back
بدهی پس افتاده
deadline
از کار افتاده
obsolete
ازکار افتاده
deferred
عقب افتاده
prostrated
بخاک افتاده
prostrates
بخاک افتاده
prostrating
بخاک افتاده
backs
بدهی پس افتاده
lowly
صغیر افتاده
lowliest
صغیر افتاده
overlapping
رویهم افتاده
backward
عقب افتاده
banal
پیش پا افتاده
prostrate
بخاک افتاده
commonplace
پیش پا افتاده
backwards
عقب افتاده
slacks
جای افتاده یا شل
meshed
درهم جا افتاده
delayed
به تاخیر افتاده
overlapping
روی هم افتاده گی
slack
جای افتاده یا شل
slackest
جای افتاده یا شل
lowlier
صغیر افتاده
slothful
دیرپای عقب افتاده
sear
خشکیده از کار افتاده
inferior ovary
تخمدان پایین افتاده
interjacent
میانی در میان افتاده
sears
خشکیده از کار افتاده
seared
خشکیده از کار افتاده
stalled tank
تانک از کار افتاده
outfield
مزرعه دور افتاده
to be out of luck
<idiom>
از اسب افتاده بودن
to have bad luck
<idiom>
از اسب افتاده بودن
remote site
محل دور افتاده
out of gear
ازدنده بیرون افتاده
serotine
عقب افتاده دیر رس
logjam
کارهای عقب افتاده
leading current
شدت پیش افتاده
inferior calyx
کاسه پایین افتاده
arrear
دین عقب افتاده
self-effacing
باحیا افتاده فروتن
The coin is at the bottom of the pond .
سکه افتاده کف حوض
back rent
کرایه عقب افتاده
Underdeveloped ( backward) countries .
کشورهای عقب افتاده
allopatric
جداگانه اتفاق افتاده
quotidian
روزمره پیش پا افتاده
pulled
شکسته شده افتاده
well worn
پیش پا افتاده معمولی
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
evader
دور افتاده از یکان
arrears
بدهیهای عقب افتاده
back pay
حقوق عقب افتاده
outposts
پاسگاه دور افتاده
outpost
پاسگاه دور افتاده
Arrears of work . Back log of work .
کارهای عقب افتاده
defeature
از شکل افتاده گی بیقوارگی
outback
جای دور افتاده
My name has been left out .
اسم من از قلم افتاده است
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
unfrequented
دور افتاده تکرار نشدنی
pile-up
انباشتگی کارهای عقب افتاده
a rural backwater
محل روستایی عقب افتاده
a quiet backwater
محل آرام و عقب افتاده
bay
چه قبل اتفاق افتاده است
The first line is left out.
سطر اول جا افتاده است
The show has been postponed.
نمایش عقب افتاده است
My rent has been postponed.
اجاره ام عقب افتاده است
pile-ups
انباشتگی کارهای عقب افتاده
orphan
جدا افتاده در صفحه اخر
toddling
کودک تازه براه افتاده
toddles
کودک تازه براه افتاده
toddled
کودک تازه براه افتاده
toddle
کودک تازه براه افتاده
islets
جای پرت ودور افتاده
islet
جای پرت ودور افتاده
platitudinous
تکراری و پیش پا افتاده کردن
retards
بتعویق انداختن عقب افتاده
retarding
بتعویق انداختن عقب افتاده
retard
بتعویق انداختن عقب افتاده
toddlers
کودک تازه براه افتاده
down
میله افتاده واخراج توپزن
advanced
ترقی کرده پیش افتاده
orphans
جدا افتاده در صفحه اخر
orphaned
جدا افتاده در صفحه اخر
impassioned
تهییج شده بهوس افتاده
demode
ازمد افتاده کهنه شده
podunk
شهر کوچک ودور افتاده
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
toddler
کودک تازه براه افتاده
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
cumulative preferential
سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
low browed
پایین افتاده دارای سردر کوتاه
shibboleths
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
underdeveloped
رشد کافی نیافته عقب افتاده
shibboleth
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
lap joint
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
i am behind in my rent
کرایه خانه ام عقب افتاده است
That's old hat!
<idiom>
این که آشنا و مکرر
[پیش پا افتاده ]
است!
The region became an economic backwater.
این ناحیه از نظر اقتصادی عقب افتاده شد.
fills
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com