Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
to touch ground
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
Other Matches
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
postbyte
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
instead of
بجای
vices
بجای
Instead of you
بجای تو
vice-
بجای
vises
بجای
in return for
بجای
lieu
بجای
vice
بجای
in the room of
بجای
per pro
بجای
in payment of
بجای
in lieu of
بجای
in his stead
بجای او
in exchange for
بجای
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
he succeeded his father
بجای پدرنشست
in somebody's place
بجای کسی
instead
بجای اینکه
quid pro quo
بجای عوض
instead of
<conj.>
بجای
[بعوض]
stead
بجای بعوض
for
بجای از طرف
elsewhere
بجای دیگر
instead of celebrating
بجای جشن
in place of
بجای درعوض
to pass for
قلمدادشدن بجای
quid pro quos
بجای عوض
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
back to your seats
برگردید بجای خود
instead of the reverse
بجای وارونه این
take your mirks
فرمان بجای خود
on your marks
فرمان بجای خود
instead of vice versa
بجای برعکس این
O.K.
اصط لاحی که بجای
impersonify
بجای شخص گرفتن
instead of the other way around
بجای برعکس این
hardwired connection
می بجای ورودی و سوکت
were i in his skin
اگر بجای او بودم
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
he could p for an englishman
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
push pass
پاس با فشارچوب بجای ضربه
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
If I were in your place. . .
اگر بجای شما بودم …
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
conscription of weath
گرفتن پول و مال بجای سرباز
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
i wish you would go
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
eat the ball
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
Ferdowsi left a good name behind.
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
enallage
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
recuperation
عمل برگرداندن لوله بجای خود
ampersand
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
wicks
چیزی که بجای فتیله بکار رود
wick
چیزی که بجای فتیله بکار رود
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
pinsetter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
He left a great name behid him .
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
pinspotter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
persepolis
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
succedaneum
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
put the ball on the floor
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oafs
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
oaf
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
the piping time
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
kinnikinnic
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
lighted
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
anth
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
wampun
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
rebounded
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
netball
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
kauri
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
attain
رسیدن
escalates
رسیدن
escalate
رسیدن
escalated
رسیدن
come
رسیدن
comes
رسیدن
escalating
رسیدن
arrived
رسیدن
arrives
رسیدن
arriving
رسیدن
overtake
رسیدن به
overtaken
رسیدن به
overtakes
رسیدن به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com