Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
inaction
بدون فعالیت
Search result with all words
free float
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
Other Matches
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
actuality
فعالیت
stirrings
فعالیت
stirs
فعالیت
activities
فعالیت
exercise
فعالیت
exercised
فعالیت
acting
فعالیت
exercises
فعالیت
activeness
فعالیت
activation
فعالیت
activity
فعالیت
function
فعالیت
stirred
فعالیت
functions
فعالیت
stir
فعالیت
functioned
فعالیت
venture
فعالیت اقتصادی
activate
به فعالیت پرداختن
activated
به فعالیت پرداختن
venturing
فعالیت اقتصادی
activates
به فعالیت پرداختن
activating
به فعالیت پرداختن
activation
به فعالیت دراوردن
ventures
فعالیت اقتصادی
ventured
فعالیت اقتصادی
activity analysis
تحلیل فعالیت
activity wheel
گردونه فعالیت
politicking
فعالیت سیاسی
activity chart
نمودار فعالیت
activity coefficient
ضریب فعالیت
activity cycle
چرخه فعالیت
activity drive
سائق فعالیت
activity light
چراغ فعالیت
activity of soil
فعالیت خاک
activity quotient
بهر فعالیت
activity rate
نرخ فعالیت
activity ratio
نسبت فعالیت
inactivity
عدم فعالیت
hey day
روز پر فعالیت
activity time
زمان هر فعالیت
low activity
فعالیت پایین
events
عمل یا فعالیت
operating level
سطح فعالیت
operational environment
محیط فعالیت
optical activity
فعالیت نوری
event
عمل یا فعالیت
business activity
فعالیت بازرگانی
cerebration
فعالیت مغزی
somatotonic
فعالیت گرا
somatotonia
فعالیت گرایی
turn over
عایدی فعالیت
critical activity
فعالیت بحرانی
reactivation
فعالیت مجدد
operant
فعالیت کننده
off year
سال کم فعالیت
advertising campaign
فعالیت تبلیغاتی
publicity drive
فعالیت تبلیغاتی
random activity
فعالیت تصادفی
auxiliary activity
فعالیت فرعی
on stream
درحال فعالیت
orbit
دور حدود فعالیت
byway
کار یا فعالیت جنبی
byways
کار یا فعالیت جنبی
seismism
فعالیت لزرشی وارتعاشی
class ii activity
فعالیت امادی طبقه 2
deactivating group
گروه کم کننده فعالیت
efficiency
فعالیت مفید بازده
pickup
تجدید فعالیت چیدن
orbits
دور حدود فعالیت
self activity
فعالیت خود بخود
file activity ratio
نسبت فعالیت پرونده
trade cycle
دوره فعالیت تجاری
activity sampling
نمونه گیری از فعالیت
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
orbited
دور حدود فعالیت
gross motor activity
فعالیت حرکت عمده
electioneer
فعالیت انتخاباتی کردن
class i activity
فعالیت امادی طبقه 1
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
keep the ball rolling
<idiom>
اجازه فعالیت دادن
muzzling
مانع فعالیت شدن
form
سابقه فعالیت اسب
slumps
کاهش فعالیت رکود
slumping
کاهش فعالیت رکود
slumped
کاهش فعالیت رکود
background
فعالیت ارتباط دادهای
slump
کاهش فعالیت رکود
sphere
مرتبه حدود فعالیت
spheres
مرتبه حدود فعالیت
formed
سابقه فعالیت اسب
forms
سابقه فعالیت اسب
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
muzzle
مانع فعالیت شدن
muzzled
مانع فعالیت شدن
muzzles
مانع فعالیت شدن
in the swim
<idiom>
درکاری فعالیت داشتن
hyperactive
دارای فعالیت بیش ازاندازه
biogenic
محصول فعالیت موجودات زنده
activation
کنش ور سازی ایجاد فعالیت
scope for one's energies
میدان برای ابراز فعالیت
precipitance
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
activating effect of functional group
گروه زیاد کننده فعالیت
latest finish time
دیرترین زمان ختم یک فعالیت
to work at a high pressure
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
gastrovascular
دارای فعالیت درمعده ورگها
hyperthyroid
ازدیاد فعالیت غذه درقی
take the bull by the horns
<idiom>
چند نوع فعالیت داشتن
force activity designator
شماره ترتیب فعالیت یکان
biological half time
زمان فعالیت یک عامل میکروبی
precipitancy
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
abuzz
<adj.>
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
extra-curricular
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
early start
زودترین زمان شروع یک فعالیت
activity designator
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
early finish
زودترین زمان ختم یک فعالیت
work in
با فعالیت و کوشش راه بازکردن
thermodynamics
مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
pyroclastic
تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
biological half time
زمان امکان فعالیت عامل میکربی
pyrochemical
وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
home range
جای محدود برای فعالیت حیوانات
hardball
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
clip someone's wings
<idiom>
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
euthenics
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
dies non
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
cerebrate
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
to phase out their activities
فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
duration
براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
depressant
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
downtime
پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
parabiosis
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
front de liberation national
فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
hands on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
resource leveling
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
academe
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
suppression
خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hub
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
dynamically
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
major activity
قسمت عمده فعالیت عمده
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
unstressed
بدون مد
but
بدون
undoubtedly
بدون شک
goalless
بدون گل
indubitable
بدون شک
bottomless
بدون ته
and no mistake
بدون شک
to a certainty
بدون شک
doubtlessly
بدون شک
not nearctic
بدون
without
بدون
acheilos
بدون لب
undoubted
بدون شک
sans
بدون
wanting
بدون
ex
بدون
ex-
بدون
obtrusively
بدون حق
acheilous
بدون لب
i'll warrant
بدون شک
flavorless
بدون مزه
free trader
بدون گمرک
degas
بدون گازکردن
discontinuously
بدون اتصال
free play
بدون محدودیت
notwithstanding
بدون توجه
acid free
بدون اسید
failure free
بدون خرابی
free from slip
بدون لغزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com