Dictiornary-Farsi | براده پیوسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
flow chip	براده پیوسته


Other Matches

away	پیوسته بطور پیوسته
filing	براده
swarf	براده
abrasive grit	براده
filings	براده
discharge of chips	تخلیه براده ها
discontinuous chip	براده گسسته
fragmental chip	براده فلز
curly chip	براده پیچیده
metal removal	برداشت براده
drillings	براده فلزات
cuttings	براده فلزات
machined	براده برداشتن
machines	براده برداشتن
machining	براده برداری
metal cutting work	براده برداری
iron filings	براده اهن
borings	براده فلز
removal of chips	برداشت براده
metal cutting	براده برداری
shot blasting	براده اهن
scobs	براده اهن
removal of chips	براده برداری
machine	براده برداشتن
machining time	زمان براده برداری
machinable	قابل براده برداری
machining requirments	شرایط براده برداری
metal cutting machine	دستگاه براده برداری
metal removing capacity	قدرت براده برداری
metal cutting element	عنصر براده برداری
machinability	قابلیت براده برداری
machining method	روش براده برداری
machining practice	تکنیک و روش براده برداری
metal cutting machine tool	ماشین ابزار براده برداری
non cutting shaping	فرم دهی بدون براده برداری
steel wool	براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
alway	پیوسته
everywhen	پیوسته
affined	پیوسته
attached	پیوسته
ceaseless	پیوسته
annexed	پیوسته
incessantly	پیوسته
legato	پیوسته
eternal	پیوسته
cohesive	به هم پیوسته
coadunate	پیوسته
for ever and aday	پیوسته
for evermore	پیوسته
on and on	پیوسته
on end	پیوسته
cursive	پیوسته
proximate	پیوسته
d. in	پیوسته
in connexion with	پیوسته به
syndetic	پیوسته
continous	پیوسته
conjoint	پیوسته
coalescent	پیوسته
perpetually	پیوسته
contiguous	پیوسته
bursts	پیوسته
unremittingly	پیوسته
continuous	پیوسته
round-the-clock	پیوسته
incessant	پیوسته
allied	پیوسته
ceaselessly	پیوسته
burst	پیوسته
never ceasing	پیوسته
concomitant	پیوسته
uninterrupted	پیوسته
married	پیوسته
non-stop	پیوسته
continued	پیوسته
continual	پیوسته
compact	بهم پیوسته
compacted	بهم پیوسته
nid nod	پیوسته جنبیدن
compacting	بهم پیوسته
continuous process	فرایند پیوسته
diligence	کوشش پیوسته
permanent water level	تراز پیوسته اب
continuous scrolling	حرکت پیوسته
continuous spectrum	طیف پیوسته
continuous tone	اهنگ پیوسته
continuous tone	ته رنگ پیوسته
compacts	بهم پیوسته
continuous variable	متغیر پیوسته
end to end	سرهم پیوسته
nid nod	پیوسته جنباندن
gamosepalous	پیوسته کاسبرگ
aggregates	بهم پیوسته
aggregate	بهم پیوسته
incessant drinking	پیوسته گساری
indiscrete	بهم پیوسته
against	پیوسته مجاور
insobriety	شرب پیوسته
linked list	لیست پیوسته
collateral measures	اقدامت پیوسته
gamophyllous	پیوسته برگ
connected measures	اقدامت پیوسته
ex post	بوقوع پیوسته
accretion	رشد پیوسته
inseparate	بهم پیوسته
full time	پیوسته کار
forever	جاویدان پیوسته
gamopetalous	پیوسته گلبرگ
continuous traffic line	خط پیوسته امد و شد
continuous phase	فاز پیوسته
adjoins	پیوسته بودن
without rest	پیوسته لاینقطع
accrete	بهم پیوسته
collective	بهم پیوسته
burst mode	حالت پیوسته
burster	فرم پیوسته
continuous processing	پردازش پیوسته
to be in a state of f.	پیوسته درتغییربودن
contiguous	همجوار پیوسته
thereunto	بضمیمیه ان پیوسته به ان
without intermission	پیوسته لاینقطع
vicinal	در همسایگی پیوسته
whittle	پیوسته کم کردن
peals	صدای پیوسته
to whittle at	پیوسته بریدن
pealing	صدای پیوسته
haunt	پیوسته امدن به
haunts	پیوسته امدن به
adjoined	پیوسته بودن
pealed	صدای پیوسته
peal	صدای پیوسته
conjunct	بهم پیوسته
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
sustained yield	بازده پیوسته
continuous form	ورقه پیوسته
continuous forms	ورقههای پیوسته
continuous function	تابع پیوسته
diligency	کوشش پیوسته
continuous paper	کاغذ پیوسته
continuous error	خطای پیوسته
continuous duty	کار پیوسته
continuous distributions	توزیع پیوسته
continuous data	دادههای پیوسته
adjoin	پیوسته بودن
symphsis	عضو پیوسته
sympetalous	پیوسته گلبرگ
continuate	پیوسته بهم
order about	پیوسته پی فرمان فرستادن
tractor feed	تغذیه کاغذ پیوسته
uniterrupted	پیوسته غیرمقطوع دایم
to run on	بهم پیوسته بودن
steadied	پیوسته ویکنواخت کردن
to peg a way at some work	پیوسته درسرچیزی کارکردن
to keep on	پیوسته نگاه داشتن
to hang together	باهم پیوسته یامتحدبودن
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
statement with debate	بیانیه با بحث پیوسته
to chop and change	پیوسته تغییررای دادن
so let us always be kind	پیوسته مهربان باشیم
to breed in and in	پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
continuous rating	کار پیوسته اسمی
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
steadies	پیوسته ویکنواخت کردن
zigzagging	خطوط جناغی پیوسته
continuous background radiation	تابش زمینهای پیوسته
gamopetalous	دارای گلبرگ پیوسته
continuous packing column	ستون پر شده پیوسته
continuous levelling	تراز یابی پیوسته
zigzag	خطوط جناغی پیوسته
continuous grading	دانه بندی پیوسته
continuous forms	فرم های پیوسته
zigzagged	خطوط جناغی پیوسته
continuous flow analyser	تجزیه گر جریان پیوسته
zigzags	خطوط جناغی پیوسته
continuous extraction apparatus	دستگاه استخراج پیوسته
steadiest	پیوسته ویکنواخت کردن
indiscretely	بطور بهم پیوسته
he kept on speaking	پیوسته سخن میگفت
steady	پیوسته ویکنواخت کردن
steadying	پیوسته ویکنواخت کردن
gamosepalous	دارای کاسبرگ پیوسته
gamophyllous	دارای برگ پیوسته
always	پیوسته همه وقت
steadily	بطور پیوسته و یکنواخت
direct connected	ماشینهای بهم پیوسته
to keep the track of something	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
to move a bout	پیوسته جای خود را تغییردادن
terraces	ردیف خانههای بهم پیوسته
without interruption	پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
correlative	بهم پیوسته جفت نظیر
to be connected	بهم پیوسته [متصل] بودن
terrace	ردیف خانههای بهم پیوسته
true or sternal ribs	دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
full time	پیوسته کاری تمام وقت
linked pie/column graph	نمودار گرد و ستونی پیوسته
companionate	بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
crofts	زمین قابل کشت پیوسته بخانه
feeding storm	طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
panoramically	بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
to harp on one string	پیوسته روی یک موضوع بحث کردن

flow chip

براده پیوسته