Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
Other Matches
to stand the test
برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test of time
برای مدت زیاد دوام آوردن
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
vexata questio
موضوع مختلف فیه مسالهای که پس از بحث زیاد حل نشده باشد
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
high lift configuration
شکل برای زیاد
high lift system
سیستم برای زیاد
high lift device
وسایل برای زیاد
unearned
باد آورده
overtask
زیاد سنگین بودن برای
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
To take ones leave .
هزار تومان کم آورده ام
money for jam
<idiom>
پول باد آورده
stand (someone) in good stead
<idiom>
سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work
<idiom>
کارهای زیاد برای انجام داشتن
The story goes that …
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
The campaign was considered to have failed.
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
paraheliotropism
موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
It is yours for keeps .
این برای همیشه پیش خودت باشد
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
grilse
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
emptied
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
chromel
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
unilateral contract
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
limit state of failure
حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
analysis
بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
middleware
نرم افزار سیستم که برای کاربر خاص طراحی شده باشد
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
medium
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
adc
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
mediums
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
multisync monitor
صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
estoppel
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
card
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
tactile
صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
cards
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
control column
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
accumulated profit
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
record
برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
transylvania
فرش ترانسیلوانیا
[ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
data interchange format
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
machine address
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
keypad
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
text
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
texts
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
snd
مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایل که حاوی داده صوتی دیجیتال باشد
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
insinuative smile
لبخندی که برای خود شیرینی یا خود جا کنی باشد
graphics
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
MMI
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
documented
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
document
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
documented
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
quamdiu bene se gesserit
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
senectitude
دوام
permanence
دوام
loughness
دوام
permanency
دوام
short-lived
بی دوام
quick fading
بی دوام
continuance
دوام
lives
دوام
life
دوام
short lived
بی دوام
limit fatigue stress
حد دوام
subsistence
دوام
endurance
دوام
continuity
دوام
of short continuance
کم دوام
durability
دوام
stability
دوام
short life
کم دوام
gaseous
بی دوام
perdurability
دوام
incessancy
دوام
toughness
دوام
memnetary
کم دوام
weaknesses
کم دوام
weakest
کم دوام
subsistance
دوام
flimsy
بی دوام
resistance
دوام
perpetuity
دوام
lastingness
دوام
flimsier
بی دوام
permanencies
دوام
substance
دوام
strengths
دوام
strength
دوام
abidance
دوام
weaker
کم دوام
durante
دوام
substances
دوام
weak
کم دوام
flimsiest
بی دوام
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
inputted
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
easy come, easy go
<idiom>
باد آورده را باد میبرد
Easy come, easy go.
باد آورده را باد می برد
horary
بی دوام زودگذر
holdout
دوام آوردن
stock-cars
قدرت و دوام
holdouts
دوام آوردن
fallal
چیزبی دوام
stock car
قدرت و دوام
stock-car
قدرت و دوام
weaker
سست کم دوام
weak
سست کم دوام
fugitives
بی دوام زودگذر
viable
قابل دوام
fugitive
بی دوام زودگذر
standing
دوام شهرت
rated fatigue limit
حد دوام نامی
perennate
دوام یافتن
fugacious
بی دوام زودریز
life cycle
چرخه دوام
viability
قابلیت دوام
persistence
دوام ماندگاری
contiguous
پیوستگی دوام
wears
دوام کردن
it had a short life
کم دوام بود
lasted
دوام کردن
soft goods
کالاهای بی دوام
lasts
دوام داشتن
brittle
بی دوام زودشکن
lasts
دوام کردن
endurance limit
حد دوام مصالح
weakest
سست کم دوام
ruggedization
با دوام سازی
perennate
دوام اوردن
weaknesses
سست کم دوام
lasted
دوام داشتن
last
دوام کردن
nondurable goods
کالاهای بی دوام
wear
دوام کردن
last
دوام داشتن
lastingly
بطور با دوام
persistency
دوام سماجت
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
outlived
بیشتر دوام اوردن
outlive
بیشتر دوام اوردن
outlives
بیشتر دوام اوردن
falderal
چیزبی بهاوبی دوام
outliving
بیشتر دوام اوردن
to stand out
دوام یاایستادگی کردن
semiannual
دارای دوام شش ماهه
outwear
بیشتر دوام کردن
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com