English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (24 milliseconds)
English Persian
rework برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks برای کاربرد مجدد آماده کردن
Other Matches
prone to do something آماده کردن برای
prone to do something آماده برای کردن کاری
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
takedown حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
programs نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
keypad مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
water power utilization کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
autos توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
HMI's امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
to stand ready for [+ noun] آماده بودن برای
to stand ready to [+ verb] آماده بودن برای
to prepare [for] آماده شدن [به یا برای]
on call <idiom> آماده برای ترک خدمت
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
to be on-call در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
demands پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
reconsignment تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
takedown مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
cts CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
configured in وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
dataset سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
drop ball انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
arithmetic عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
workspace فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
autos امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
invite حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invites حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
expanded memory system ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
autos امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
open برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opened برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opens برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
EMM امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
storage TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
ApacheÔ HTTPD معروفترین محصول نرم افزاری وب سرور که مانند یک بزرگراه آماده است و به شما برای نصب وب سرور امکان میدهد
flush و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flushing و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flushes و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
feasibility بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
make arrangements آماده کردن
accommodate آماده کردن
make preparations آماده کردن
make provisions آماده کردن
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
preparations آماده کردن چیزی
preparation آماده کردن چیزی
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
reflight پرواز مجدد روی منطقه عکاسی شده برای تجدیدعکسبرداری از نقاطی که دردور اول حذف شده اند
to prepare something چیزی را آماده کردن [آشپزی]
refresh بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
to dress [food] آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
reloaded پر کردن مجدد
reload پر کردن مجدد
reloading پر کردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
relays عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
subdevice قسمت کردن مجدد
remelt ذوب کردن مجدد
reprecipitation رسوب کردن مجدد
redesign طراحی مجدد کردن
reproduction تولید کردن مجدد
reconditioning شرطی کردن مجدد
subdevice بخش کردن مجدد
reproductions تولید کردن مجدد
backward تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backwards تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
refers مراجعه کردن بازدید مجدد
recapitalize سرمایه گذاری مجدد کردن
referred مراجعه کردن بازدید مجدد
reflow فروکش کردن جریان مجدد
refer مراجعه کردن بازدید مجدد
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
idle نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
retrieved اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieve اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieves اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
reboot بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
nonerasable storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
uses کاربرد
implementation کاربرد
implementation کاربرد
using کاربرد
employment کاربرد
end use کاربرد
application کاربرد
applications کاربرد
applicability کاربرد
use کاربرد
usages کاربرد
usage کاربرد
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
application کاربرد استفاده
standby application کاربرد جانشین
applications کاربرد استفاده
field of application میدان کاربرد
conditions of use شرایط کاربرد
application of load کاربرد بار
application of a force کاربرد نیرو
applicability کاربرد پذیری
type of use نمونه کاربرد
application oriented کاربرد گرا
applicable کاربرد پذیر
domain knowledge دانش محیط کاربرد
use inheritance وراثت ناشی از کاربرد
utilization کاربرد روزانه استفاده
lock option اختیار کاربرد قفل
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
to go into effect کاربرد پذیر شدن
server based application برنامه کاربرد شبکه
instrumentation کاربرد وسائل سنجش
to inure کاربرد پذیر شدن
to take effect کاربرد پذیر شدن
to come into operation کاربرد پذیر شدن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
commitment تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
application of load فرود بار کاربرد نیرو
commitments تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
utilitarianism کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com