Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
Other Matches
for a week
برای یک هفته
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
What's the charge per week?
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per week?
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
per
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
weekend
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends
اخر هفته تعطیل اخر هفته
enlists
برای سربازی گرفتن
enlisting
برای سربازی گرفتن
enlist
برای سربازی گرفتن
catch at
برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
gigs
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gig
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to hog
<idiom>
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
move
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
To have design on someone . To malign someone .
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to graps at anything
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
bass bug
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
cp
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
tampion
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carried
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
carries
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carry
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dead letter box
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
gauging rod
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
weeklies
هفته به هفته
weekly
هفته به هفته
weeks
هفته
week
هفته
per week
هر هفته
a week
یک هفته
to morrow week
از فردا یک هفته
hebdomad
هفت هفته
next week
هفته گذشته
this d. a week
یک هفته از امروز
eight day
هفته کوک
f.service
نمازمعمولی هفته
week end
اخر هفته
fair market
هفته بازار
triweekly
هر سه هفته یکبار
running days
ایام هفته
A whole week
یک هفته تمام
inside of a week
در یک هفته کمتر
weekdays
روز هفته
weekday
روز هفته
inside of a week
کمتر از یک هفته
last week
هفته گذشته
midweek
میان هفته
passion week
هفته مصیبت
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
nrxt monday
دوشنبه این هفته
Weekend
تعطیلات آخر هفته
week day
روز معمولی هفته
one anxious week of waiting
یک هفته انتظار با نگرانی
I will be staying a few days
من میخواهم یک هفته بمانم.
feria
یکی از ایام هفته
Bounty hunter
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
ferial
مربوط بمیان هفته عیدی
capacitor
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
at least four times a week
کم کمش چهار بار در هفته
Within the next few weeks .
درعرض چند هفته آیند ؟
embryos
جنین کمتر از هشت هفته
embryo
جنین کمتر از هشت هفته
We stayed at the seaside for one week .
یک هفته کنا ردریا ماندیم
passion week
هفته پیش از رستاخیز مسیح
to take a sample of blood
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
foetus
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
Every day of the week but Sundays.
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
sempiternal
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
semiweekly
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
She comes here at least once a week .
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Maundy Thursday
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
fetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
Trade ( business ) is slack this week .
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
lacrosse
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
They must give not less than 2 weeks' notice.
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
Thank God it's Friday!
[TGIF]
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
Can you watch the dog for us this weekend?
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeship
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
narrative
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narratives
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalls
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
teacloth
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
teacloths
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
revenue tax
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com