| Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| to fan the flame |
برشدت چیزی افزودن |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| to intensify one's actions |
برشدت اقدامات خود افزودن |
| increment |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
| increments |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
| appreciates |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| appreciate |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| appreciating |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| appreciated |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| dates |
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی |
| date |
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی |
| extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| dates |
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند |
| date |
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند |
| set the game |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
| set the score |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
| enhanced |
افزودن |
| potentize |
افزودن |
| to run rup |
افزودن |
| to eke out |
افزودن |
| augments |
افزودن |
| put on |
افزودن |
| Inc |
افزودن |
| subjoin |
افزودن |
| dynamize |
افزودن |
| append |
افزودن |
| increase |
افزودن |
| enhance |
افزودن |
| appending |
افزودن |
| increases |
افزودن |
| appended |
افزودن |
| enhances |
افزودن |
| enhancing |
افزودن |
| increased |
افزودن |
| adject |
افزودن به |
| appends |
افزودن |
| eke out |
افزودن به |
| append |
افزودن |
| imburse |
افزودن |
| accelerates |
افزودن |
| accelerating |
افزودن |
| augmented |
افزودن |
| augment |
افزودن |
| eke |
افزودن |
| aggrandize |
افزودن |
| aggrandise |
افزودن |
| adding |
افزودن |
add |
افزودن |
| accelerated |
افزودن |
| aggrade |
افزودن |
| adds |
افزودن |
| add |
افزودن |
| subjoin |
افزودن |
| augmenting |
افزودن |
accelerate |
افزودن |
| to pay back |
برگرداندن افزودن |
| amplifying |
افزودن بالابردن |
| amplify |
افزودن بالابردن |
| preponderate |
چربیدن بر افزودن |
stock |
به موجودی افزودن |
| stocked |
به موجودی افزودن |
| amplifies |
افزودن بالابردن |
| amplified |
افزودن بالابردن |
| plus |
افزودن به مثبت |
| increased |
افزودن ترقی دادن |
| imp |
غرس کردن افزودن |
| accrete |
بهم افزودن یا چسبانیدن |
| volumes |
کتاب برحجم افزودن |
| imps |
غرس کردن افزودن |
| increases |
افزودن ترقی دادن |
| volume |
کتاب برحجم افزودن |
| increase |
افزودن ترقی دادن |
| bundling |
افزودن نرم افزار |
bundle |
افزودن نرم افزار |
| bundles |
افزودن نرم افزار |
| toincrease any one's salary |
برحقوق کسی افزودن |
| resurface |
لایهی جدید افزودن |
| apperceive |
بمعلومات خود افزودن |
| throwin |
مشارکت کردن افزودن بر |
| redouble |
افزودن دوبرابر کردن |
| toincrease any one's salary |
مواجب کسیرا افزودن |
| resurfaced |
لایهی جدید افزودن |
| adjoin |
افزودن متصل شدن |
| setting |
افزودن به وقت بازی |
| redoubling |
افزودن دوبرابر کردن |
| resurfaces |
لایهی جدید افزودن |
| redoubled |
افزودن دوبرابر کردن |
| redoubles |
افزودن دوبرابر کردن |
| adjoins |
افزودن متصل شدن |
| settings |
افزودن به وقت بازی |
| adjoined |
افزودن متصل شدن |
| daylight saving time |
افزودن یک ساعت بر ساعات روز |
| inset |
افزودن اضافه کردن گذاشتن |
| subjoin |
در پایان افزودن اضافه کردن |
throw in |
مطلبی بر صحبت کسی افزودن |
| insets |
افزودن اضافه کردن گذاشتن |
| upgrades |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| upgraded |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| queueing |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
| doping |
افزودن ماده شیمیایی خاص به یک قطعه |
| queued |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
| queue |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
| queues |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
| forward mode |
افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل |
| upgrade |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| upgrading |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
| parallelling |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
| inserting |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
| inserts |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
| parallelled |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
| mithridatism |
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران |
| paralleled |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
insert |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
| parallel |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
| paralleling |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
| winder |
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت |
| parallels |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
| anchor line extension kits |
جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات |
| paroli |
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان |
| to watch something |
مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن] |
| increment |
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار |
| increments |
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار |
| ten's complement |
عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید |
| saving |
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه |
| insertion loss |
توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود |
| extending |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
| extend |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
| extends |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
| updated |
تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند |
| update |
تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند |
| updates |
تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند |
| to stop somebody or something |
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی] |
| extensible |
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که به کاربر امکان افزودن نوع داده و دستورات خاص خود را میدهد |
| source |
نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد |
| to appreciate something |
قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی] |
| enclosing |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| encloses |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| enclose |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| relevance |
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند |
| pushed |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| via |
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد |
| replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| queried |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| querying |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| query |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| queries |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| pushes |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| push |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| to esteem somebody or something [for something] |
قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ] |
| to pass by any thing |
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن |
| coveting |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
| covets |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
| covet |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
| establishing |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
| controls |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
| to hang over anything |
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن |
| control |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
| correction |
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند |
| controlling |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
| establish |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
| establishes |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
| text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| think nothing of something <idiom> |
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن |
| to regard somebody [something] as something |
کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن |
| rates |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
| rate |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
| memo field |
فیلدی در پایگاه داده یا پنجره متن در یک برنامه کاربردی که به کاربر امکان افزودن دستورات یا ماکرو درباره ورودی میدهد |
| privilege |
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد |
| two's complement |
افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی |
| aliasing |
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر |
| cost plus pricing |
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده |
| subscribe |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
| subscribed |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
| subscribing |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
| subscribes |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
| high |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
| highs |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
| highest |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
| to wish for something |
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن |
| fence [around / between something] |
نرده [دور چیزی] [بین چیزی] |
| changing |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| changes |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| changed |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| change |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| screw up <idiom> |
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی |
| to give up [to waste] something |
ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی] |
| fence [around / between something] |
حصار [دور چیزی] [بین چیزی] |
| see about (something) <idiom> |
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن |
| to portray somebody [something] |
نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن] |
| dithering |
ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش |
| special drawing rights |
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است |
| expandable |
با افزودن نرم افزار یا سخت افزار |
| extends |
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است |