English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
task control block بلاک کنترل وفیفه
Other Matches
dcb بلاک کنترل داده
data control block بلاک کنترل داده ها
task control block بلاک کنترل کار
tcb بلاک کنترل کار
data set control block بلاک کنترل مجموعه داده ها
released رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
release رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
releases رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
dscb Block Control Set Data بلاک کنترل مجموعه داده
mark قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
marks قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
interblock gap نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
moved دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
move دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
moves دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
gaps نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gap نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
blocks بلاک
block بلاک
blocked بلاک
deblocking بلاک شکنی
input block بلاک ورودی
block size اندازه بلاک
end of transmission block خاتمه ارسال بلاک
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
bars خط یا بلاک ضخیم رنگی
bar خط یا بلاک ضخیم رنگی
blocking factor تعداد رکوردها در بلاک
etb انتهای بلاک مخابره
ibg شکاف بین بلاک
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
pipeline هر بلاک مربوط به یک بخش دستور
pipelines هر بلاک مربوط به یک بخش دستور
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
block gap gap interrecord شکاف بین بلاک
inputted بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
xmodem بایت از بلاک داده را منتقل میکند
parity بررسی پریتی روی بلاک داده
identifier کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
input بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
inhibit ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
lengths تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
length تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
inhibits ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
encryption استاندارد برای سیستم رمز گذاری داده بلاک
gather نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gathered نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
vrc بررسی پرینتی در هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
deblock باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
end کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
vertical بررسی پرینتی روی هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
ends کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
YMODEM بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
redundancy بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
redundancies بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
macro تابع برنامه یا بلاک دستورات که توسط کلمه یا برچسب بیان شده است
capitalization عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
partitions تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
dummy دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummies دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
DES استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
serviced وفیفه
activity وفیفه
activities وفیفه
inofficious بی وفیفه
devoir وفیفه
assignment وفیفه
assignments وفیفه
responsibility وفیفه
duty وفیفه
pensions وفیفه
service وفیفه
worked وفیفه
work وفیفه
obligations وفیفه
obligation وفیفه
taskwork وفیفه
pension وفیفه
role وفیفه
roles وفیفه
responsibilities وفیفه
that is your duty and not mine نه وفیفه من
sorb وفیفه
task وفیفه
function وفیفه
office وفیفه
functioned وفیفه
functions وفیفه
tasks وفیفه
offices وفیفه
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
redundant حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
draft سرباز وفیفه
dutifulness وفیفه شناسی
reserve officer افسر وفیفه
conscripting سرباز وفیفه
service نظام وفیفه
drafted سرباز وفیفه
drafts سرباز وفیفه
loyal وفیفه شناس
the d. of duty انجام وفیفه
laspe from duty ترک وفیفه
functionery وفیفه دار
dereliction of duty وفیفه نشناسی
dereliction of duty ترک وفیفه
lapse from duty ترک وفیفه
beneficiaries وفیفه خوار
staff duty وفیفه ستادی
irresponsibility وفیفه نشناسی
incumbency وفیفه لزوم
sense of duty حس وفیفه شناسی
offices کار وفیفه
irresponsible وفیفه نشناس
religious duty فرض وفیفه
task management مدیریت وفیفه
conscripts سرباز وفیفه
military service نظام وفیفه
seaman recruit ناوی وفیفه
office کار وفیفه
beneficiary وفیفه خوار
inofficious وفیفه نشناس
conscientious وفیفه شناس
undutiful وفیفه نشناس
neurility وفیفه اعصاب
functions وفیفه داشتن
tasks امرمهم وفیفه
task امرمهم وفیفه
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
obligated reservist مشمول وفیفه
function وفیفه داشتن
conscripted سرباز وفیفه
duty-bound حینانجام وفیفه
naval conscript ناوی وفیفه
stipendiary وفیفه خوار
functional وفیفه دار
draftees سربازان وفیفه
compulsory service خدمت وفیفه
obstriction قرارداد وفیفه
feal وفیفه شناس
functionally ازلحاظ وفیفه
fealties وفیفه شناسی
annuitant وفیفه خور
conscript سرباز وفیفه
propositional function وفیفه حسی
the d. of duty ادای وفیفه
fealty وفیفه شناسی
functioned وفیفه داشتن
conscription نظام وفیفه
dutiful وفیفه شناس
loyalty وفیفه شناسی
obligor مشمول وفیفه
serviced نظام وفیفه
burden of proof وفیفه اثبات
loyalties وفیفه شناسی
breach of duty ترک وفیفه
stipendiaries وفیفه خوار
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
feasance انجام وفیفه کردن
functions وفیفه عمل کردن
functioned وفیفه عمل کردن
harness حین انجام وفیفه
function وفیفه عمل کردن
observantly از روی وفیفه شناسی
line of duty نحوه انجام وفیفه
leal وفیفه شناس حقشناس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com