Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
crown green bowls
بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
Other Matches
bowling bag
ساک بازیگر بولینگ
dutchman
بازیگر بولینگ هلندی
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
mat
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
vast
وسیع
champaign
وسیع
abroad
وسیع
larger
وسیع
large
وسیع
captious
وسیع
far-reaching
وسیع
extensive
وسیع
spacious
وسیع
far reaching
وسیع
vasty
وسیع
largest
وسیع
roomy
وسیع
ample
وسیع
of a wide scope
وسیع
immense
وسیع
capacious
وسیع
panoramic
وسیع
roomier
وسیع
roomiest
وسیع
broadly
بطور وسیع
rooms
وسیع تر کردن
capaciously
بطور وسیع
vastly
بطور وسیع
to cover much ground
وسیع بودن
extensive agriculture
کشاورزی وسیع
superhighways
جاده وسیع
extensive cultivation
زراعت وسیع
immensely
بطور وسیع
latifundia
املاک وسیع
latitudinarianism
وسیع نظری
plausive
وسیع محتمل
wider
نامحدود وسیع
wider
فراخ وسیع
room
وسیع تر کردن
superhighway
جاده وسیع
comprehensive
وسیع محیط
widest
نامحدود وسیع
widish
نسبتا وسیع
gum
وسیع کردن
wide
نامحدود وسیع
gumming
وسیع کردن
heavy advertising
تبلیغات وسیع
widest
فراخ وسیع
wide
فراخ وسیع
gums
وسیع کردن
gummed
وسیع کردن
broad minded
دارای فکر وسیع
large minded
دارای فکر وسیع
steppe
جلگه وسیع بی درخت
steppes
جلگه وسیع بی درخت
enlarges
توسعه دادن وسیع کردن
enlarge
توسعه دادن وسیع کردن
enlarged
توسعه دادن وسیع کردن
large scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
avenuse
خیابان وسیع راهرو باغ
broadcast
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
enlarging
توسعه دادن وسیع کردن
ground swell
طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
large scale production method
روش تولیدبه مقیاس وسیع
large-scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
broadloom
ساخته شده درکارگاه وسیع
broadcasts
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
region
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
regions
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
bowls
بازی بولینگ
bowl
بازی بولینگ
curls
بولینگ روی یخ
bowling alley
تالار بولینگ
bowling alleys
تالار بولینگ
bocci
بولینگ ایتالیایی
curl
بولینگ روی یخ
curled
بولینگ روی یخ
bowling
بازی بولینگ
maples
میلههای بولینگ
Xerox PARC
مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
skittle
میله چوبی بولینگ
nine pins
نوعی بولینگ قدیمی
carrying
انداختن یک یا دو میله بولینگ
tenpin
بازی بولینگ ده میلهای
kingpin
میله بازی بولینگ
mother-in-law
میله شماره 7 بولینگ
dead
گوی بولینگ ضعیف
mothers-in-law
میله شماره 7 بولینگ
candlepin
میله باریک بولینگ
headpin
میله شماره 1 بولینگ
directors
سرپرست تیم بولینگ
director
سرپرست تیم بولینگ
ball return
بازگشت گوی بولینگ
carry
انداختن یک یا دو میله بولینگ
kingpin
میله شماره 5 بولینگ
lawn bowling
بولینگ روی چمن
carries
انداختن یک یا دو میله بولینگ
carried
انداختن یک یا دو میله بولینگ
wats
Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
bowls
مسابقه وجشن بازی بولینگ
flat apple
گوی بولینگ خارج از بازی
bowl
مسابقه وجشن بازی بولینگ
flat ball
گوی بولینگ خارج از بازی
ninepin
بازی بولینگ با 9 میله چوبی
pin deck
قسمت زیر میلههای بولینگ
dutch 00
بولینگ هلندی با حساب 002
setup
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
hig low jack
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
semi spinner
پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi roller
پرتاب دورانی گوی بولینگ
tenpins
بولینگ 01 میلهای با گوی سنگین
ten strike
ضربت بازی بولینگ ده میلهای
pitches
زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch
زاویه سوراخهای گوی بولینگ
duckpin
بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ
ball retour track
مسیر بازگشت گوی بولینگ
perfect game
یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
spiller
انداختن تمام میلههای بولینگ با
half worcester
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
do split
ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
spare
انداختن هر 01 میله بولینگ بادو پرتاب
spared
انداختن هر 01 میله بولینگ بادو پرتاب
highs
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highest
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
golden gate
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
big four
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
double pinochle
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
bedpost
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
high
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
big ball
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
candlepins
بازی بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ
full spinner
حرکت گوی بولینگ با حالت فرفره
light hit
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد
mark
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
pocket split
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
lilies
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
lily
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
convert
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
marks
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
slows
حرکت کند ومنحرف گوی بولینگ
converts
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
slow
حرکت کند ومنحرف گوی بولینگ
slowed
حرکت کند ومنحرف گوی بولینگ
slower
حرکت کند ومنحرف گوی بولینگ
slowest
حرکت کند ومنحرف گوی بولینگ
slowing
حرکت کند ومنحرف گوی بولینگ
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
curling stone
سنگ مخصوص بازی بولینگ روی چمن
baby split
وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
foundation
انداختن تمام میلههای بولینگ در دور نهم
fills
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
pumpkins
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
pinspotter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
blow
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
pinsetter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pick a cherry
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
thins
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
lawn bowling
بازی بولینگ روی چمن باتوپهای چوبی
thin
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinned
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinners
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinnest
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
fill
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
pumpkin
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
blows
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
actor
بازیگر
player
بازیگر
booter
بازیگر
actors
بازیگر
mummer
بازیگر
fielder
بازیگر
puppeteers
بازیگر
performing
بازیگر
stager
بازیگر
puppeteer
بازیگر
cheesecakes
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
open frame
هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
cheesecake
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
pits
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
pit
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
heads
تختههای افرا در 61 متری قسمت اول مسیر بولینگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com