English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
to pass a disease on بیماری منتقل کردن
Other Matches
transfers منتقل کردن
wend منتقل کردن
transfer منتقل کردن
transferring منتقل کردن
rendered منتقل کردن
render منتقل کردن
renders منتقل کردن
abalienate منتقل کردن پس گرفتن
sequela بیماری ناشی از بیماری دیگر
transmigrate کوچ دادن منتقل کردن
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
to lay low خیلی ضعیف کردن [بیماری]
chain روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
transferor منتقل
transferee منتقل الیه
transporters منتقل کننده
purchasers منتقل الیه
transferor منتقل کننده
transporter منتقل کننده
to go over منتقل شدن
purchaser منتقل الیه
assignee منتقل الیه
go over منتقل شدن
to be transferred منتقل شدن واگذارشدن
transferee منتقل الیه متصالح
pass انتقال یافتن منتقل شدن
passed انتقال یافتن منتقل شدن
passes انتقال یافتن منتقل شدن
grantee انتقال گیرنده متهب منتقل الیه
xmodem بایت از بلاک داده را منتقل میکند
modulating سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
input داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
modulate سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
modulates سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
inputted داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
analog خط ارتباطی که خط وط آنالوگ مانند صوت را منتقل میکند
diseases بیماری
virulent <adj.> بیماری زا
epizootic بیماری
malady بیماری
maladies بیماری
pathogenic بیماری زا
illnesses بیماری
illness بیماری
disease بیماری
T link که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
kilos اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
analogues خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
footing قسمتی از پی ساختمان که بارها رامستقیما" به خاک منتقل میکند
analog خط ارتباطی که خط وط سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل میکند
audio ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
kilo اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
analogue خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
analogue خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
analogues خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
interrupting وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
drive مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
drives مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
interrupts وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
legionnaires' disease بیماری لژیونرها
rabies بیماری هاری
neuropathy بیماری عصب
catamnesis تاریخچه بیماری
ailments بیماری مزمن
VD بیماری مقاربتی
VD بیماری زهروی
illness بیماری کسالت
symptomatic نشانه بیماری
nosophilia بیماری خواهی
illnesses بیماری کسالت
nosophobia بیماری هراسی
psychosis بیماری روانی
insect vectors حشرات بیماری زا
pathophobia بیماری هراسی
to be down with something بیماری گرفتن
parkinsonism بیماری پارکینسون
pathogenesis بیماری زایی
pathognomy بیماری شناسی
lumpy jaw بیماری "اکتینومیکوز"
remission بهبودی بیماری
love sickness بیماری عشق
wilson's disease بیماری ویلسون
pick's syndrome بیماری پیک
encephalopathy بیماری مغزی
pott's disease بیماری پوت
ailment بیماری مزمن
venereal disease بیماری مقاربتی
Parkinson's disease بیماری پارکینسون
down's disease بیماری داون
AIDS بیماری سیدا
AIDS بیماری ایدز
sick bed بستر بیماری
to be ill with something بیماری گرفتن
to have something [a disease, an illness] بیماری گرفتن
to be laid up with something بیماری گرفتن
pick's disease بیماری پیک
Diagnosis. تشخیص بیماری
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
sick leave استراحت بیماری
mental disorder بیماری روانی
tay sach's disease بیماری تی- ساکس
graves'disease بیماری گریوز
pestilence بیماری طاعون
alzeimer's disease بیماری الزایمز
mental illness بیماری روانی
hansen's disease بیماری هنسن
epilepsy بیماری صرع
herpes simplex بیماری تب خال
some kind of sickness یک نوعی از بیماری
addison's disease بیماری ادیسون
advantage by illness بهره بیماری
mental disease بیماری روانی
radiation sickness بیماری برتابشی
radiation sickness بیماری تابشی
radiation sickness بیماری اشعه
papering وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
papers وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
cards برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
input/output دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
papered وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
paper وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
yellow jack [colloquial] [yellow fever] تب زرد [پزشکی] [بیماری]
loose smut بیماری زنگ گندم
he fell ill به بستر بیماری افتاد
pesthole لانه بیماری ومیکروب
yellow fever تب زرد [پزشکی] [بیماری]
allopathy معالجهء بیماری با اضداد ان
fungus فونجی بیماری قارچی
migraine میگرن [پزشکی] [بیماری]
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
variola {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
pox {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
diphtheria [diph] دیفتیری [پزشکی] [بیماری]
psychosomatic disease بیماری روانی- تنی
hypertension بیماری فشار خون
iatrogenic illness بیماری پزشک زاد
red plague {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
hemiparasite انگلهایی که بیماری زا نیستند
smallpox {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
diathesis بیماری پذیری ارثی
fifth disease [Erythema infectiosum] بیماری پنجم [پزشکی]
slapped cheek syndrome بیماری پنجم [پزشکی]
hemorrhoid [American] همورویید [بیماری] [پزشکی]
basedow's disease بیماری بیس داو
to die of an illness در اثر بیماری مردن
insect vectors حشرات ناقل بیماری
gilles de la tourett's disease بیماری ژیل دو لاتورت
polio بیماری فلج اطفال
wernicke's encephalopathy بیماری مغزی ورنیکه
maladies فاسد شدگی بیماری
secondary gain بهره ثانوی بیماری
to get back on one's feet بهتر شدن [از بیماری]
beriberi بیماری کمبود ویتامن B
haemorrhoid [British] همورویید [بیماری] [پزشکی]
primary gain بهره اصلی بیماری
paranosis بهره کشی از بیماری
haemorrhoid [British] بواسیر [بیماری] [پزشکی]
hemorrhoid [American] بواسیر [بیماری] [پزشکی]
flight into sickness پناه بردن به بیماری
paranosic gain بهره اصلی بیماری
inpatient بیماری که در بیمارستان میخوابد
malady فاسد شدگی بیماری
IEC connector استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
poliomyelitic وابسته به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic مبتلا به بیماری فلج کودکان
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow jack [colloquial] [yellow fever] طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
epidemics واگیر بیماری همه گیر
epidemic واگیر بیماری همه گیر
to contract something from somebody از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
chicken pox {sg} آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
The soldiers died from illness and hunger. سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
varicella آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
glanders بیماری مسری اسب و انسان
symptomatology علم شناسایی نشانههای بیماری
vaccinate برضد بیماری تلقیح شدن
bladder calculus سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
enphytotic بیماری همه گیر شایع
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
dementia دمانس [نوعی بیماری] [پزشکی]
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
cystolith سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
bladder stone سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
pathoneurosis روان رنجوری بیماری زاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com