English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
Other Matches
tags جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
peccability ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
donee بخشوده
exempt بخشوده
exempts بخشوده
exempting بخشوده
exempted بخشوده
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
scotfree بخشوده از باج
tax-free بخشوده از مالیات
tax free بخشوده از مالیات
too much of a good thing غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
duty free بخشوده از حقوق گمرکی
bodily pain جسمی
corporal جسمی
substantial جسمی
corporeal جسمی
somatic جسمی
carnal جسمی
corporals جسمی
physically handicapped معلول جسمی
materials کلی جسمی
material کلی جسمی
physical psychological جسمی- روانی
superphysical ابر جسمی
so matic طبیعی جسمی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
torturing عذاب
suffring عذاب
sufferings عذاب
suffering عذاب
tormented عذاب
torment عذاب
torture عذاب
tormenting عذاب
torments عذاب
tortured عذاب
tortures عذاب
whaleback هر جسمی شبیه پشت بالن
somatotypic نوع جسم ساختمان جسمی
the colouring p of a substance ماده رنگ دهنده جسمی
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
somatotype نوع جسم ساختمان جسمی
agonise عذاب دادن
bad conscience عذاب وجدان
rankles عذاب دادن
lacerate عذاب دادن
self torment عذاب نفس
rankled عذاب دادن
agonized عذاب دادن
agonised عذاب دادن
tormentor عذاب دهنده
agonising عذاب دادن
tormentors عذاب دهنده
lacerating عذاب دادن
rankle عذاب دادن
agonizes عذاب دادن
agonises عذاب دادن
angel of hell فرشته عذاب
lacerates عذاب دادن
agonize عذاب دادن
wracked عذاب دادن
torturing عذاب دادن
tortures عذاب دادن
tormented عذاب دادن
rack عذاب دادن
use torture عذاب دادن
racked عذاب دادن
torments عذاب دادن
racks عذاب دادن
tormenting عذاب دادن
to be in torment در عذاب بودن
torture عذاب دادن
tortured عذاب دادن
wracks عذاب دادن
putting عذاب دادن
puts عذاب دادن
torment عذاب دادن
grills عذاب دادن
grilling عذاب دادن
rankling عذاب دادن
put عذاب دادن
to suffer torments در عذاب بودن
grill عذاب دادن
electrolysis تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
tribulation ازمایش سخت عذاب
conscience-stricken گرفتار عذاب وجدان
lugs عذاب دادن بزورکشیدن
tribulations ازمایش سخت عذاب
lugged عذاب دادن بزورکشیدن
lug عذاب دادن بزورکشیدن
lugging عذاب دادن بزورکشیدن
dispersoid پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
hemihydrate هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
allotrope جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
declination فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
catalysis اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
Maundy Thursday پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
crime گناه
vice گناه
sinned گناه
irreprehensible بی گناه
offence گناه
cleanhanded بی گناه
sin گناه
offenses گناه
niet culpable بی گناه
misdemeanour گناه
misdemeanors گناه
blameless بی گناه
sinning گناه
reproachless بی گناه
vices گناه
vises گناه
misdemeanours گناه
vice- گناه
pure of guilt بی گناه
fault گناه
faulted گناه
irreproachable بی گناه
faults گناه
transgression گناه
delict گناه
misdemeanor گناه
guiltless بی گناه
guilt گناه
sinless بی گناه
deep dyed گناه
offenceless بی گناه
offense گناه
sackless بی گناه
offense,etc گناه
crime گناه کردن
sinned گناه ورزیدن
remission عذر گناه
transgression خطا گناه
resipiscent معترف به گناه
resipiscence اقرار به گناه
sin of the f. گناه جسم
sinning گناه ورزیدن
absolution آمرزش گناه
irreprovable بی گناه رد نکردنی
peccabillo گناه کوچک
misdeed جرم گناه
sin گناه ورزیدن
blame اشتباه گناه
hamartophobia گناه هراسی
venial گناه صغیر
guilt feeling احساس گناه
blaming اشتباه گناه
blames اشتباه گناه
to perpetrate a crime گناه کردن
blamed اشتباه گناه
mortal sin گناه کبیره
peccatophobia گناه هراسی
venial sin گناه صغیره
deadly sin گناه کبیره
misdeeds جرم گناه
erring گناه کار
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
besetting sin گناه دست برندار
incestuously با گناه نزدیکی بمحارم
a guilty conscience [about] وجدان با گناه [بخاطر]
incendiary crime گناه اتش انگیزی
impenitently بالجاجت در گناه کاری
to purify from sin از گناه پاک کردن
to sin agaist god بخدا گناه ورزیدن
in flagrant delict درعین ارتکاب گناه
impemitently بااصرار در گناه کاری
i may thank myself گناه از خودم است
i am shaped in sin در گناه سرشته شده ام
capital offence or crime گناه مستوجب اعدام
d.sin گناه بزرگ عمدی
the f.of adem گناه یا انحراف ادم
pardoner کشیش امرزنده گناه
of malice prepense با قصد ارتکاب گناه
guilt گناه مجرمیت محکومیت
puratorial پاک کننده گناه کفارهای
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
to purify from sin از قید گناه ازاد کردن
capital گناه مستوجب اعدام سرمایه
original sin نخستین گناه ادم ابوالبشر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com