English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
Other Matches
boarded تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
board مقوا
cards مقوا
boarded مقوا
cartons مقوا
card مقوا
carton مقوا
paperboard مقوا
cardboard مقوا
pasteboard مقوا
millboard مقوا
paste board مقوا
bound in boards با مقوا جلد شده
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
daughter board تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
anything هرچیز
anyone هرچیز
pair هرچیز دو جزئی
apiece هرچیز هریک
pad هرچیز نرم
pads هرچیز نرم
platters هرچیز پهن
flip side پشت هرچیز
platter هرچیز پهن
minim هرچیز کوچک
minims هرچیز کوچک
three decker هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
shelf هرچیز تاقچه مانند
flip side بخش ثانوی هرچیز
mixed bag هرچیز قاتی پاتی
rib هرچیز شبیه دنده
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
plywood تخته لایی تخته چند لا
planking تخته پوشی تخته بندی
pots هرچیز برجسته ودیگ مانند
pot هرچیز برجسته ودیگ مانند
potting هرچیز برجسته ودیگ مانند
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signalled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signaled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
bare board تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
behemoth کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
pickup هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
chargers دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
charger دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
bobtail اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
plank تخته تخته کردن
NIC تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
even مسطح
planes مسطح
flattened مسطح
plainer مسطح
plainest مسطح
plains مسطح
planar مسطح
planing مسطح
plain مسطح
tabulates مسطح
leveled مسطح
level مسطح
planed مسطح
flattest مسطح
tabulate مسطح
flat مسطح
levelled مسطح
tabulated مسطح
levels مسطح
plane مسطح
leveled مسطح شدن
portfolio کانتینر مسطح
flatly بطور مسطح
map chart نقشه مسطح
portfolios کانتینر مسطح
levelled مسطح شدن
levelled مسطح کردن
levels مسطح کردن
levels مسطح شدن
level point نقطه مسطح
level land زمین مسطح
level مسطح شدن
level مسطح کردن
tabulated مسطح کردن
area weight balance ترازوی مسطح
arch flat طاق مسطح
plane صاف مسطح
planed صاف مسطح
planes صاف مسطح
planing صاف مسطح
tabulates مسطح کردن
flat pack بسته مسطح
leveled مسطح کردن
flatware فروف مسطح
flatfoot مسطح شدن کف پا
flatbed scanner پویشگر مسطح
flatbed plotter رسام مسطح
flat ground زمین مسطح
flat weld جوش مسطح
flat roof بام مسطح
flat pass رخده مسطح
tabulate مسطح کردن
campaigns زمین مسطح
plateau زمین مسطح
square planar مسطح مربعی
plane wave موج مسطح
plateaus زمین مسطح
flat arch قوس مسطح
campaigning زمین مسطح
plateaux زمین مسطح
campaign زمین مسطح
clearing مکان مسطح
campaigned زمین مسطح
clearings مکان مسطح
planar complex کمپلکس مسطح
planar configuration پیکربندی مسطح
plane figure شکل مسطح
piggybacks واگن مسطح
piggyback واگن مسطح
rase مسطح کردن
tringular planar molecule مولکول سه گوش مسطح
linear polarized light نور قطبیده مسطح
plane polarized light نور قطبیده مسطح
terraced roof پشت بام مسطح
tableland زمین هموار و مسطح
door panel بخش مسطح درب
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
flat panel display صفحه نمایش مسطح
trigonal planar molcule مولکول مسطح مثلثی
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
planes سطح تراز مسطح
planed سطح تراز مسطح
plane سطح تراز مسطح
plano concave lens عدسی مسطح- مقعر
planing سطح تراز مسطح
planisphere جهان نمای مسطح
flat bed plotter رسام با بستر تخت مسطح
sinusoidal projection نقشه جهان نمای مسطح
rafts دگل قایق مسطح الواری
raft دگل قایق مسطح الواری
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
planation مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
pike نوک نیزه هرچیز نوک تیز
platelet جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
diaper [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
gas plasma display صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboard کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
chimney-bar [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
mortarboards کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
dud ترقه خراب هرچیز خراب
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
board تخته
boarded تخته
skids تخته پل
plank تخته
ledgers تخته
skidding تخته پل
sheet تخته
sheets تخته
slab تخته
three ply board تخته سه لا
bottom board تخته کف
skidded تخته پل
gangplank تخته پل
plasterboard گچ تخته
skid تخته پل
floor board تخته کف
gob تخته
gobs تخته
gobs تخته کف
gangways تخته پل
gangway تخته پل
lumber تخته
pleximeter تخته دق
lumbers تخته
lumbering تخته
lumbered تخته
gang way تخته پل
gob تخته کف
slabs تخته
gangplanks تخته پل
ledger تخته
foot board تخته کف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com