English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
Other Matches
hind sight شکاف درجه تفنگ
sight الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sights الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
double barreled shotgun تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
target rifle تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
skeet gun تفنگ مخصوص تیراندازی 8وضعی
trap gun تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dispart شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
battle sight شکاف درجه
slide aperture شکاف درجه
rear sight شکاف درجه
bar sight شکاف درجه
v ring مثلث شکاف درجه
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
ring sight شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
eyes شکاف درجه دایرهای شکل
eye شکاف درجه دایرهای شکل
eying شکاف درجه دایرهای شکل
eyeing شکاف درجه دایرهای شکل
black face tube لامپ تصویر سیاه
ramp sight ایینه مورس شکاف درجه پایه دار متحرک
image contrast درجه خاکستری تصویر
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
ring and bead sight دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
grades نمره دادن
number نمره دادن به
grade نمره دادن
numbers نمره دادن به
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
wand shoot مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
slow fire یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
preparatory تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
sleeves هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
sleeve هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
ready rack قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
marks man تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
images نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
time fire مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
incises چاک دادن شکاف دادن
slashes چاک دادن شکاف دادن
slashed چاک دادن شکاف دادن
incise چاک دادن شکاف دادن
slash چاک دادن شکاف دادن
incised چاک دادن شکاف دادن
verification fire تیرازمایشی تیراندازی که برای تشخیص خطای توپ انجام میشود
notches شکاف دادن
notch شکاف دادن
deer refle تفنگ کالیبر بزرگ برای شکاربزرگ
nicks شکاف دادن بریدگی
nicked شکاف دادن بریدگی
yerk هل دادن شکاف برداشتن
nick شکاف دادن بریدگی
nicking شکاف دادن بریدگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
firing position موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
cape chisel قلمی برای کندن شکاف یاکنجهای چهارگوش
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
shear شکاف دادن قیچی کردن
chap انتخاب کردن شکاف دادن
stock رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stocked رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
BPP یک بیت برای سیاه یا سفید
maneuvering vent شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
froe ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
digital darkroom برنامهای برای بهبود تصویر
promote ترفیع دادن درجه دادن
promoted ترفیع دادن درجه دادن
promoting ترفیع دادن درجه دادن
promotes ترفیع دادن درجه دادن
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
resample تغییرتعداد پیکسل ها برای ساخت یک تصویر
chokes از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
display highlighting جلوه دادن تصویر
image enhancement جلوه دادن تصویر
image نشان دادن تصویر
rifle clasp نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
firing range برد تیراندازی مسافت تیراندازی
dan درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
One point for you. یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
processor سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
graduating درجه دادن
graduates درجه دادن
graduate درجه دادن
slotting شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slot شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
direct reading dial درجه بندی برای قرائت مستقیم
image [برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
texture mapping 2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
asymmetric video compression استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
images برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر
doctored درجه دکتری دادن به
doctors درجه دکتری دادن به
doctoring درجه دکتری دادن به
doctor درجه دکتری دادن به
berate تخفیف درجه دادن
berating تخفیف درجه دادن
berated تخفیف درجه دادن
berates تخفیف درجه دادن
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
nurser شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
stability توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
to upgrade somebody به کسی در شغلی درجه دادن
to promote somebody به کسی در شغلی درجه دادن
windage درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
resolving power اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
scan بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
balance قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
balances قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
humidistat اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
plotter رسام که از قلمهای متحرک برای رسم تصویر روی کاغذ استفاده میکند
plotters رسام که از قلمهای متحرک برای رسم تصویر روی کاغذ استفاده میکند
MediaServer سیستم سافت Netscape برای تامین انتقال صوت و تصویر روی اینترنت
colours برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
commoners استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
commonest استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
zone ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
zones ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
colour برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
common استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
joggling بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
images فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
burn in علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
CLUT جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
aperture mask استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
shadowmask صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
highest دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
exception ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
exceptions ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
maximizing به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com