Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
rectification
تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
Other Matches
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
image erection
راست کردن تصویر
raster graphics
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
oblique projection
تصویر مورب
featherstitch
کوک مورب و چپ و راست درحاشیه دوزی
planed
افقی سطح افق افقی کردن
planes
افقی سطح افق افقی کردن
leveled
تراز سطح افقی افقی کردن
plane
افقی سطح افق افقی کردن
levelled
تراز سطح افقی افقی کردن
levels
تراز سطح افقی افقی کردن
planing
افقی سطح افق افقی کردن
level
تراز سطح افقی افقی کردن
images
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
raster scan
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
adjustment for horizontal-circle image
تنظیم افقی مرکز تصویر
z scale
نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
scan
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scanned
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scans
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
keystone distortion
تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
frequency
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
oblique weir
در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
frequencies
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
orthograph
تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
tipping
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
tip
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
trapezoidal distortion
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
leveling
میزان کردن افقی کردن
banding
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
erectable
قابل راست کردن یا بنا کردن
refresh
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
cross level
افقی کردن
transverse abduction
دور کردن افقی
transverse adduction
نزدیک کردن افقی
wale
تیر افقی انتخاب کردن
horizontal loading
پر کردن مهمات به طور افقی
straighten
راست کردن
erected
راست کردن
erect
راست کردن
straightening
راست کردن
erecting
راست کردن
unbent
راست کردن
straightens
راست کردن
prink
راست کردن
unbends
راست کردن
erects
راست کردن
unbend
راست کردن
straightened
راست کردن
set right
راست کردن
deskew
راست کردن
straightens
راست کردن یا شدن
straightening
راست کردن یا شدن
straightened
راست کردن یا شدن
straighten
راست کردن یا شدن
erects
سیخ راست کردن
erect
سیخ راست کردن
right justify
هم تراز کردن از راست
erected
سیخ راست کردن
erecting
سیخ راست کردن
to play square
راست وحسینی بازی کردن
direct
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
مستقیم راست راهنمایی کردن
directed
مستقیم راست راهنمایی کردن
to tell a coke-and-bull story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
starboard
بطرف راست حرکت کردن
To cook up a story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to spin a yarn
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
portrait
تصویر کردن
portraits
تصویر کردن
image
تصویر کردن
portraiture
تصویر کردن
acey deucy
کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
projects
تصورکردن تصویر کردن
projected
تصورکردن تصویر کردن
project
تصورکردن تصویر کردن
raster fill
پر کردن محل تصویر
image erection
درست کردن تصویر
to beat about the bush
سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
zooming
بزرگ و کوچک کردن تصویر
righted
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righting
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
goose-step
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
right
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
goose-stepped
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
outside pass
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
goose-steps
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
blurring
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurred
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurs
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blur
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
to close airspace
مسدود کردن فضای هوایی
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
airspace control
کنترل کردن فضای هوایی
photo interpretation
نقشه کردن عکس هوایی
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
focusing
واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
bombardment
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
sliding wedge
گاوه افقی یاکولاس افقی
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
aperture mask
استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
dither
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
patterns
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
dithers
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
shadowmask
صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
dithered
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
hotspot
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
black writer
چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
image
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
loft
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
crop
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
crops
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
cropped
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
picture
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videoed
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
refresh buffer
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
flickered
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
spherization
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
crisscross
مورب
skewing
مورب
skews
مورب
skew
مورب
bevel
مورب
oblique
مورب
skewed
مورب
inclined
مورب
diagonal
مورب
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com