Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
number of componentes
تعداد سازندههای مستقل
Other Matches
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
combinatorics
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest
تعداد تیر تعداد شلیک دور
oddest
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
frees
مستقل
freeing
مستقل
freed
مستقل
free
مستقل
stand alone
مستقل
independent
مستقل
absolute
مستقل
autonomic
مستقل
sovereigns
مستقل
mavericks
مستقل
maverick
مستقل
free-standing
مستقل
landed a
مستقل
sovereign
مستقل
autocratic
مستقل
separates
مستقل
separate
مستقل
freelance
مستقل
separated
مستقل
absolutes
مستقل
exogenous
مستقل
realty
مستقل
solos
مستقل
solo
مستقل
autonomous operation
عملیات مستقل
autonomous variable
متغیر مستقل
arguments
متغیر مستقل
self goverment
حکومت مستقل
individual units
یکانهای مستقل
explanatory variable
متغیر مستقل
detached
ستون مستقل
absolutes
مستقل استبدادی
garrison house
ساخلو مستقل
to stand by oneself
مستقل بودن
machine independent
مستقل از ماشین
separates
یکان مستقل
entities
موجودیت مستقل
entities
موسسه مستقل
entity
موجودیت مستقل
semi independent
نیمه مستقل
autonomous consumption
مصرف مستقل
entity
موسسه مستقل
separated
یکان مستقل
argument
متغیر مستقل
context free
مستقل از متن
independent equations
معادلات مستقل
independent consultant
مشاور مستقل
independency
کشور مستقل
separate battery
اتشبار مستقل
separate brigade
تیپ مستقل
a stand-alone company
یک شرکت مستقل
autocracy
حکومت مستقل
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
separate company
گروهان مستقل
independent state
دولت مستقل
separate
یکان مستقل
separate battalion
گردان مستقل
single unit
یکان مستقل
stand on one's own two feet
<idiom>
مستقل بودن
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
device independence
مستقل از دستگاه
independent variable
متغیر مستقل
dependency
کشور غیر مستقل
dependencies
کشور غیر مستقل
separation
مستقل شدن یکانها
separations
مستقل شدن یکانها
autonomous
دارای زندگی مستقل
monarchism
اصول سلطنت مستقل
autonomous investment
سرمایه گذاری مستقل
temperature independent paranagnetism
پارامغناطیس گرما مستقل
dependent state
دولت غیر مستقل
computer independent language
زبان مستقل کامپیوتری
argument
[of a function]
متغیر مستقل
[ریاضی]
independent variable
متغیر مستقل
[ریاضی]
free standing columns
ستونهای مستقل یا مجزا
monocracy
حکومت مستقل یا انفرادی
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
stand-alone
<adj.>
خود کفا
[به تنهایی]
[مستقل ]
territorialism
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territoriality
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
pica
سیستم عامل مستقل از ماشین
icca
انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
argument
[of a function]
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
post town
شهری که پستخانه مستقل دارد
standalone
سیستمی که مستقل کار میکند
autonomous investment
سرمایه مستقل از درامد ملی
autonomous
دارای حکومت مستقل خودمختار
autonomous
دارای حکومت مستقل داخلی
multicollinearity
هم خطی بین متغیرهای مستقل
monarchic
مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
on an arm's length basis
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
defacto recognition
به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
orthogonal
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
diarchy
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
dominion
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
independent
association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
arm's length
مستقل و برابر بودن طرفها
[یا شرکتها]
در معامله ای
[اقتصاد]
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
powers
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planes
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
variable delivery pump
پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
microcontroller
ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
building blocks
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
reentrant
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
libraries
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
library
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
separates
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
modules
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
module
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separate
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
paul
تعداد کم
number
تعداد
numbers
تعداد
magnitude
تعداد
SGML
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
quantities
تعداد زیاد
quantity
تعداد زیاد
work force
تعداد کارگر
small lot
نوبه کم تعداد
volumes
تعداد میزان
volume
تعداد میزان
wheen
تعداد زیاد
population
[pop.]
تعداد مردم
A smaller number . Fewer .
تعداد کمتر
count
تعداد ایمپولز
counted
تعداد ایمپولز
number of cycle
تعداد تناوبها
counting
تعداد ایمپولز
counts
تعداد ایمپولز
number of threads
تعداد پیچش ها
number of rounds
تعداد گلوله ها
number of cycle
تعداد دوره ها
canonical schema
نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
locals
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
sections
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
modules
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
module
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
unbundled
اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
tpi
تعداد شیار در هر اینچ
day of supply
تعداد روزهای اماد
count
تعداد امتیاز توپزن
family size
تعداد افراد خانواده
day of absence
تعداد روزهای نهستی
cyclic rate
تعداد تیردر دقیقه
day of duty
تعداد روزهای خدمت
bpi
تعداد بایت در هر اینچ
version
تعداد گونههای یک محصول
birthrate
تعداد موالید زه وزاد
blocking factor
تعداد رکوردها در بلاک
atomicity
تعداد اتم در ملکول
counts
تعداد امتیاز توپزن
versions
تعداد گونههای یک محصول
setting up
تعداد موضوعات مربوطه
width
تعداد حروف در یک صفحه یا خط
counted
تعداد امتیاز توپزن
counting
تعداد امتیاز توپزن
string
تعداد حروف یک رشته
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
nest
تعداد توابع در یک تابع
nests
تعداد توابع در یک تابع
precision
تعداد ارقام یک عدد
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
quantity
تعداد یا شماره چیزی
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
quantities
تعداد یا شماره چیزی
number
[of something]
تعداد
[عده]
[چیزهایی]
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
set
تعداد موضوعات مربوطه
sets
تعداد موضوعات مربوطه
polled
تعداد رای دهندگان
poll
تعداد رای دهندگان
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com