Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
sain
تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
Other Matches
sign of the cross
علامت صلیب
calvary
نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
consecrating
تقدیس کردن
sanctifies
تقدیس کردن
sanctify
تقدیس کردن
sanctifying
تقدیس کردن
sacrament
تقدیس کردن
consecrates
تقدیس کردن
consecrate
تقدیس کردن
enshrine
تقدیس کردن
sancify
تقدیس کردن
sacraments
تقدیس کردن
hallow
تقدیس کردن
bless
تقدیس کردن
blesses
تقدیس کردن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
edified
اخلاق اموختن تقدیس کردن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
edifies
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify
اخلاق اموختن تقدیس کردن
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
sanctification
تقدیس
consecration
تقدیس
veneration
تقدیس
sanitification
تقدیس
canonization
تقدیس
edification
تعلیم تقدیس
sainted
تقدیس شده
consecrator
تقدیس کننده
sanctifier
تقدیس کننده
presanctified
قبلا تقدیس شده
anointment
تقدیس با روغن مقدس
self consecration
تقدیس نفس خود
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
crosser
صلیب
acrux
صلیب
cross
صلیب
rood
صلیب
alpha crucis
صلیب
crossest
صلیب
crucifix
صلیب
crosses
صلیب
crucifixes
صلیب
maltese cross
صلیب
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
signaled
با علامت ابلاغ کردن
signalled
با علامت ابلاغ کردن
signal
با علامت ابلاغ کردن
mark
علامت گذاری کردن
marks
علامت گذاری کردن
crucifix
صلیب عیسی
cross wise
صلیب وار
crosslet
صلیب کوچک
soiuthern cross
صلیب جنوب
crossways
بشکل صلیب
crosswise
بشکل صلیب
olympic cross
صلیب المپیک
cross bearer
صلیب بردار
acrux
الفا- صلیب
victoria cross
صلیب ویکتوریا
fyloft
صلیب شکسته
Lantern-cross
صلیب سنگی
Latin cross
صلیب رومی
crucifer
صلیب بردار
southern cross
صلیب جنوبی
Calvary
صلیب سردر
haken kreuz
صلیب شکسته
pectoral cross
صلیب سینه
geneva cross
صلیب سرخ
Red Cross
صلیب سرخ
alpha crucis
الفا- صلیب
dedication cross
صلیب مقدس
crucifix pendant
صلیب آویزه
inverted cross
بالانس صلیب
crux
صلیب جنوبی
crucis
صلیب جنوبی
cruciform
بشکل صلیب
crucifixes
صلیب عیسی
orpin
عود صلیب
denote
تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes
تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted
تفکیک کردن علامت گذاردن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
signal
مخابره کردن علامت دادن
color codig
علامت گذاری کردن مهمات
signaled
مخابره کردن علامت دادن
marks
نمره گذاری کردن علامت
mark
نمره گذاری کردن علامت
cygni
طایر صلیب شمالی
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
cruciferous
چلیپادار صلیب دار
distinguished service cross
نشان صلیب خدمت
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
RC
مخفف صلیب سرخ
cygnus
طایر صلیب شمالی
invention of the cross
جشن یافتن صلیب
trolley cross over
صلیب ترن برقی
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
peg
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
asterisk
پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
asterisks
پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
swastika
صلیب شکسته المان نازی
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
american national red cross
نشان صلیب سرخ امریکا
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
To smell. To sniff.
بو کشیدن ،بو کردن
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
scored
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
crucifixion
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
balistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
crucifixions
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
ballistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
entrain
سوار کردن کشیدن
triggers
کشیدن رها کردن
trace
ضبط کردن کشیدن
trigger
کشیدن رها کردن
experience
تجربه کردن کشیدن
lengthens
طولانی کردن کشیدن
experiencing
تجربه کردن کشیدن
lengthened
طولانی کردن کشیدن
traces
ضبط کردن کشیدن
traced
ضبط کردن کشیدن
lengthen
طولانی کردن کشیدن
triggered
کشیدن رها کردن
strap
کشیدن تیز کردن
experiences
تجربه کردن کشیدن
straps
کشیدن تیز کردن
lengthening
طولانی کردن کشیدن
commas
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
comma
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
hyphen
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
blesses
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
bless
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
impale
محدود کردن میله کشیدن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
leave off
قطع کردن دست کشیدن از
impales
محدود کردن میله کشیدن
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
yip
زوزه کشیدن عوعو کردن
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirate
خالی کردن بیرون کشیدن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirates
خالی کردن بیرون کشیدن
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
aspirating
خالی کردن بیرون کشیدن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
impaling
محدود کردن میله کشیدن
to lead away
پیرو خود کردن کشیدن
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
go out
اعتصاب کردن دست کشیدن از
rail
نرده کشیدن توبیخ کردن
inhaling
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales
بداخل کشیدن استشمام کردن
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
inhaled
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhale
بداخل کشیدن استشمام کردن
garrison
محصور کردن حصار کشیدن
drags
سخت کشیدن لاروبی کردن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
chid
گله کردن از زوزه کشیدن
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
to keep watch
کشیک کشیدن موافبت کردن
muck
خراب کردن زحمت کشیدن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
dragged
سخت کشیدن لاروبی کردن
to work off
مصرف کردن دست کشیدن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com