English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
power approach تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
Other Matches
line of approach مسیر تقرب یا فرود
forced landing فرود اجباری
forced landing فرود اجباری هواپیما
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
alien متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
aliens متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
land arm mode سیستم کامپیوتری کنترل دستی و خودکار فرود هواپیما
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
ease turn سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
unfit نامناسب نامناسب کردن
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
vacuuming جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
accessing تقرب به خدا
accessed تقرب به خدا
accesses تقرب به خدا
access تقرب به خدا
to gain a ccess تقرب جستن
approach clearance اجازه تقرب
approach lane مسیر تقرب
approach line خط تقرب به باند
approachability قابلیت تقرب
landing approach مسیر تقرب
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
line of approach راه تقرب به دشمن
intermediate approach مسیر تقرب فرعی
initial approach تقرب اولیه هواپیما
initial approach مسیر تقرب اصلی
he gained access to the king بشاه تقرب جست
approach route مسیر تقرب به باند
angle of approach زاویه تقرب هواپیما
approach time زمان تقرب هواپیما
approach chart نقشه تقرب هواپیما
ground controled approach دستگاه تقرب خودکار
radio approach دستگاه تقرب رادیویی
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
approach sequence ترتیب توالی تقرب هواپیماها
avenues of approach راههای نفوذی مسیرهای تقرب
attitude indicator دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
approach line خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
turn in point نقطه چرخش هواپیما ازمسیر تقرب در مسیر تک
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
automatic approach and landing روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
misbecoming نامناسب
malapropos نامناسب
maladapted نامناسب
untoward نامناسب
improper نامناسب
timeless نامناسب
unsuitably نامناسب
inapt نامناسب
inappropriate نامناسب
infelicitious نامناسب
unhandsome نامناسب
unmeet نامناسب
foreign نامناسب
unsuitable نامناسب
inadequately بطور نامناسب
mismarriage پیوند نامناسب
unplayable زمین نامناسب
bad break قطع نامناسب
misplaced نامناسب نابجا
unpleasantness وضع نامناسب
bad soil خاک نامناسب
unrighteous ناصالح نامناسب
improper نامناسب نادرست
incompatible ناجور نامناسب
incommensurate نارسا نامناسب
inutile بیهوده نامناسب
inappropriate نامناسب ناجور
inopportune بی موقع نامناسب
ill sorted نامناسب ناجور
inconveniently بطور نامناسب
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
unapt نامناسب غیر محتمل
misalliance اتحاد وائتلاف نامناسب
misbecome نامناسب بودن برای
dissocial نامناسب برای معاشرت
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
mismate وصلت نامناسب کردن
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
compulsive اجباری
forcible اجباری
constrained اجباری
mandatory اجباری
de rigueur اجباری
forced اجباری
strained اجباری
of obligation اجباری
compulsory اجباری
bindings اجباری
binding اجباری
obliging اجباری
obligatory اجباری
bad page break قطع یا مکث نامناسب صفحه
add insult to the injury <idiom> [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
flame ارسال پیام نامناسب به کاربر
flames ارسال پیام نامناسب به کاربر
inapplicable غیر قابل اجرا نامناسب
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
compulsory حرکات اجباری
juxtaposition ارتباط اجباری
compulsory education اموزش اجباری
forced sale فروش اجباری
compulsorily بطور اجباری
compulsory hospitalization بستری اجباری
forced movement حرکت اجباری
statute labour کار اجباری
levied سربازگیری اجباری
forced oscillations نوسانهای اجباری
coercive اجباری قهری
blessing in d. توفیق اجباری
compulsory levies مالیات اجباری
prescribed exercise حرکات اجباری
levies سربازگیری اجباری
compulsory saving پس انداز اجباری
levy سربازگیری اجباری
forced saving پس انداز اجباری
conscription خدمت اجباری
forced labor کار اجباری
compulsury deduction فرانشیز اجباری
compulsory freestyle حرکات اجباری
levying سربازگیری اجباری
forced labour کار اجباری
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
scratch file نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
concentration camps اردوگاه کار اجباری
servitude خدمت اجباری رعیتی
forced move حرکت اجباری شطرنج
forced marching راه پیمایی اجباری
forced convection تبادل حرارت اجباری
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
concentration camp اردوگاه کار اجباری
commitments بستری کردن اجباری
crossing site محل عبور اجباری
forced withrawal عقب نشینی اجباری
impressment بکار اجباری گماری
compulsury deduction کسر گذاری اجباری
imperative planning برنامه ریزی اجباری
schoolable مشمول تحصیل اجباری
commitment بستری کردن اجباری
forced page break قطع اجباری صفحه
scoolable مشغول تحصیل اجباری
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
retreat عقب نشینی اجباری بازگشتن
work farm اردوی کار اجباری زندانیان
retreated عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats عقب نشینی اجباری بازگشتن
to have compulsory insurance [cover] اجباری [الزامی] بیمه بودن
canalize هدایت اجباری منشعب کردن
to be compulsorily insured اجباری [الزامی] بیمه بودن
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
fix تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
fixes تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
de scrambler وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
The convicts are being sent to concentration camps . محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
angular parallax تقرب زاویهای دید شکست زاویهای نور
self- سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
playback rate scale factor نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com